Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (20 milliseconds)
English
Persian
to blow out alamp
خاموش کردن چراغ
Search result with all words
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
light line
خط خاموش کردن چراغ خودروها
Other Matches
his hope was snuffed out
چراغ امیدش خاموش شد
Turn off the light before you leave.
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
to go out
خاموش شدن
[شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
black out
قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
shutdowns
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
harder
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
smothers
خاموش کردن
to put out
خاموش کردن
suffocated
خاموش کردن
suffocate
خاموش کردن
smothering
خاموش کردن
smothered
خاموش کردن
outed
خاموش کردن
put out
خاموش کردن
suffocates
خاموش کردن
out
خاموش کردن
smother
خاموش کردن
turn out
<idiom>
خاموش کردن
out-
خاموش کردن
suffocating
خاموش کردن
turn-offs
خاموش کردن
turn off
خاموش کردن
extinguishes
خاموش کردن
turn-off
خاموش کردن
quenching
خاموش کردن
extinguishing
خاموش کردن
hush
خاموش کردن
dout
خاموش کردن
extinguish
خاموش کردن
to snuff out
خاموش کردن
to switch off
خاموش کردن
shut down
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
to shut down a reactor
راکتوری را خاموش کردن
turn off
خاموش کردن یاشدن
turn-off
خاموش کردن یاشدن
quenched
خاموش کردن ترساندن
quench
خاموش کردن ترساندن
quenches
خاموش کردن ترساندن
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
stifle
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
خاموش کردن فرونشاندن
stifles
خاموش کردن فرونشاندن
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
To extinguish a fire.
آتش را خاموش کردن
power
خاموش کردن یک وسیله
snubs
سربالا خاموش کردن
snubbing
سربالا خاموش کردن
snubbed
سربالا خاموش کردن
snub
سربالا خاموش کردن
powered
خاموش کردن یک وسیله
to talk down
خاموش یاساکت کردن
snuff
بافوت خاموش کردن
turn out
باکلید خاموش کردن
powering
خاموش کردن یک وسیله
powers
خاموش کردن یک وسیله
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
fight the fire
اتش خاموش کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
to laugh down
با خنده خاموش کردن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
still
ساکت کردن خاموش شدن
stiller
ساکت کردن خاموش شدن
power down
قطع برق خاموش کردن
stillest
ساکت کردن خاموش شدن
stills
ساکت کردن خاموش شدن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch
خاموش کردن ساکت شدن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
to douse the glim
چراغ راخاموش کردن
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powers
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powering
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
lucubrate
بانور چراغ کار کردن
To squash someone .
تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
to work by candle light
شب کاری کردن دود چراغ خوردن
powered
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powering
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
dumbest
لال کردن خاموش کردن
dumb
لال کردن خاموش کردن
still brith
خاموش کردن ساکت کردن
quenches
دفع کردن خاموش کردن
dumber
لال کردن خاموش کردن
muffles
خاموش کردن ساکت کردن
muffling
خاموش کردن ساکت کردن
muffle
خاموش کردن ساکت کردن
quenched
دفع کردن خاموش کردن
quench
دفع کردن خاموش کردن
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
mumchance
خاموش
off
خاموش
silent
خاموش
extinguished
خاموش
whist
خاموش
quiescent
خاموش
soundless
خاموش
h!
خاموش
on/off light
خاموش
hist
خاموش
on/off
خاموش
on-off button
خاموش
uncommunicative
خاموش
quiet
ساکن خاموش
quietest
ساکن خاموش
silenced
خاموش شدن
silencers
خاموش کننده
extinction
خاموش سازی
silence
خاموش شدن
silencer
خاموش کننده
to stand mute
خاموش ماندن
keep still
خاموش باش
extinctive
خاموش کننده
stiller
خاموش ساکت
tacit
مقدر خاموش
go out
خاموش شدن
stillest
خاموش ساکت
stills
خاموش ساکت
silences
خاموش شدن
still
خاموش ساکت
dry up
خاموش شدن
silencing
خاموش شدن
extinguishable
خاموش کردنی
inextinguishable
خاموش نشدنی
to keep silence
خاموش بودن
out-
دستگاه خاموش
to keep silence
خاموش شدن
out
دستگاه خاموش
to hold one's tongue
خاموش شدن
tight-lipped
کم حرف خاموش
taciturn
کم سخن خاموش
he did not open his lips
خاموش ماند
reserved
خاموش کم حرف
to dry up
خاموش شدن
extinguisher
خاموش کننده
inactive status
خط مشی خاموش
tight mouthed
کم حرف خاموش
outed
دستگاه خاموش
glumpy
خاموش وکدر
tight lipped
کم حرف خاموش
quenchless
خاموش نشدنی
spark arrester
جرقه خاموش کن
quaker's meeting
انجمن خاموش
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
to burn out
خاموش شدن
snuff
خاموش شدن
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
fire engines
تلمبه اتش خاموش کن
silences
خاموش اتش قطع
silencing
خاموش اتش قطع
as hush as death
خاموش چون مردگان
at pause
مکث کنان خاموش
extinct
منسوخه خاموش شده
magnetic blow out
خاموش کننده مغناطیسی
inextinguishably
بطور خاموش نشدنی
snuff
خاموش سازی یافوت پف
silence
خاموش اتش قطع
magnetic blow out with
با خاموش کننده مغناطیسی
lightning protection
با خاموش کننده مغناطیسی
mum
سکوت شخص خاموش
silenced
خاموش اتش قطع
fire extinguisher
خاموش کننده اتش
fire extinguishers
خاموش کننده اتش
fire engine
تلمبه اتش خاموش کن
to die out away off
خاموش شدن پژمردن
mums
سکوت شخص خاموش
lampad
چراغ
lampers
چراغ
nightlights
چراغ کم سو
white steaming light
چراغ
lamp
چراغ
overtaking light
چراغ
nightlight
چراغ کم سو
lamps
چراغ
lamplighter
چراغ چی
magnetic blow out arrester
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
blinked
روشن خاموش شدن چراغها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com