English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
manse خانه مسکونی
manses خانه مسکونی
dwelling house خانه مسکونی
Other Matches
residental مسکونی
habitable مسکونی
residential مسکونی
home building ساختمان مسکونی
house building ساختمان مسکونی
residential area ناحیه مسکونی
residental quarter منطقه مسکونی
inhabitant place محل مسکونی
dwelling house منزل مسکونی
rurban وابسته بناحیه مسکونی مزروعی
caravan trailer تریلر واگن مسکونی راه اهن
This is a good residential are ( neighbourhood ) . اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
her house خانه اش
houseless بی خانه
roommates هم خانه
roommate هم خانه
lodged خانه
i was under his roof در خانه
tersellated خانه خانه
within doors در خانه
domiciles خانه
door to door خانه به خانه
cellular خانه خانه
lodge خانه
lodges خانه
cell خانه
houseroom جا در خانه
furnace house خانه
pied-a-terre خانه
cells خانه
room خانه
pieds-a-terre خانه
rooms خانه
door-to-door خانه به خانه
domicile خانه
double-fronted خانه دو در
her house خانه ان زن
sockets خانه
house خانه
lares خانه
housed خانه
lar خانه
alveolate خانه خانه
socket خانه
pigeon hole خانه
honeycombs خانه خانه
home خانه
materfamilias زن خانه
pigeon-holes خانه
homes خانه
pigeon-hole خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
houses خانه
dwelling خانه
cellulated خانه خانه
honeycomb خانه خانه
cloisonne خانه خانه
dwellings خانه
checkered خانه خانه
shacks خانه
quarterage خانه
housing خانه ها
shack خانه
i wrote home برای خانه
keep house در خانه ماندن
house work خانه داری
house top بام خانه
majordomo بزرگتر خانه
insectary حشره خانه
mansion house خانه ارباب
insectarium حشره خانه
house to let خانه اجارهای
landloper خانه بدوش
keep in در خانه ماندن
household art فن اداره خانه
Outside the house. بیرون از خانه
landlouper خانه بدوش
housewifery خانه دار
lake0dwelling خانه دریاچهای
hub or hub by خانه دار
kibitka خانه تاتار
luft خانه فرار
lupanar فاحشه خانه
lupanar جنده خانه
armory اسلحه خانه
husbandman سرپرست خانه
house to get خانه اجارهای
builder خانه ساز
bordel فاحشه خانه
brick yard اجرپز خانه
butler pantry ابدار خانه
cabana خانه کوچک
camera obscura تاریک خانه
caserne سرباز خانه
chancery دفتر خانه
chequer خانه شطرنج
chop house خوراک خانه
coach house کالسکه خانه
coach house درشکه خانه
coffee house قهوه خانه
bookbindery صحاف خانه
bindery صحاف خانه
builders خانه ساز
department وزارت خانه
departments وزارت خانه
active cell خانه کاری
alveolus شش خانه حبابچه
housewifely خانه دار
baby house عروسک خانه
bawdy house جنده خانه
bawdy house فاحشه خانه
coffee room خوارک خانه
coffee shop قهوه خانه
coffeehouse قهوه خانه
freemasons hall فراموش خانه
fuse block خانه فیوز
gambling house قمار خانه
gaming house قمار خانه
goodwife کدبانوی خانه
grummet شاگرد خانه
gynaeceum خانه اندرونی
delivery to the home تحویل در خانه
home born خانه زاد
homebred خانه پرورده
homemaker خانه دار
house agent دلال خانه
frater سفره خانه
earth house خانه زیرزمینی
convalescent home نقاهت خانه
custom house گمرک خانه
dacha خانه ییلاقی
dishouse بی خانه کردن
disorderly house خانه بدنام
disorderly house فاحشه خانه
domatophobia خانه هراسی
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
domiciliate خانه مسکن
door lock کلید خانه
dwelling construction خانه سازی
houseproud دلخوش به خانه
colombarium کبوتر خانه
double-pile house خانه دو خوابه
English cottage خانه ویلایی
farm-house خانه رعیتی
hermitage خانه زاهد
out <adv.> بیرون از خانه
checker خانه شطرنج
bangaloid growth خانه ییلاقی
houseroom اتاق خانه
housework کار خانه
loony bin دیوانه خانه
loony bins دیوانه خانه
reading room قرائت خانه
reading rooms قرائت خانه
The house burned down . خانه سوخت
almshouse یتیم خانه
bastel خانه مستحکم
bastle خانه مستحکم
bell-cote ناقوس خانه
bell-gable ناقوس خانه
bordello [American E] فاحشه خانه
house of ill repute فاحشه خانه
bordello [American E] جنده خانه
house of ill repute جنده خانه
houseproud خانه سرفراز
materfamilas بانوی خانه
pinacotheca نگار خانه
poor house گدا خانه
poor house مسکین خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com