English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
Other Matches
earth work کارهای خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
navvies کارگر کارهای خاکی
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
lunces کارهای غریب
emergency works کارهای اضطراری
incidental works کارهای اتفاقی
interior affairs کارهای درونی
diabolism کارهای شیطانی
wirework کارهای سیمی
miscellaneous works کارهای مختلف
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
meshwork کارهای مشبک
the galleys کارهای سخت
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
daily round کارهای روزانه
cementation کارهای سیمانی
auxiliary work کارهای اضافی
previous work کارهای قبلی
temporary works کارهای موقت
preliminary works کارهای مقدماتی
chores کارهای عادی و روزمره
chore کارهای عادی و روزمره
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
logjam کارهای عقب افتاده
public works کارهای ساختمانی همگانی
mundane affairs کارهای این جهان
foppery جلفی کارهای جلف
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
welfare work کارهای عام المنفعه
light housekeeping کارهای سبک خانکی
diabolize کارهای شیطانی کردن
customs agent واسطه کارهای گمرکی
light housekeeping کارهای خانه داری
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
mundane خاکی
worldly خاکی
amphibious اب خاکی
terrene خاکی
tellurian خاکی
embankments سد خاکی
embankment سد خاکی
earthen خاکی
earthy خاکی
edaphic خاکی
earthborn خاکی
earth fill dam سد خاکی
earth dam سد خاکی
dust colour خاکی
embankment dam سد خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
earthly خاکی
terrestrial خاکی
wood louse خر خاکی
earth-bound خاکی
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
earthwork ختل خاکی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
geophyte گیاه خاکی
fuse plug سرریز خاکی
earth dam بند خاکی
soil خاکی کردن
ground ivy پاپیتال خاکی
lobworm کرم خاکی
landing forces قوای اب خاکی
adaphic organism زیستمند خاکی
alkaline earth قلیایی خاکی
warping tug یدک کش اب خاکی
vault formed in the earth طاق خاکی
homogeneous earth dam سد خاکی همگن
landing party گروه اب خاکی
soiling خاکی کردن
soils خاکی کردن
dew worm کرم خاکی
staging تمرین اب خاکی
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
earth road راه خاکی
amphibious transport ship ترابر اب خاکی
earethliness خاکی بودن
earth born خاکی فانی
earth work عملیات خاکی
earthiness طبیعت خاکی
earthiness خاکی بودن
amphibious tank تانک اب خاکی
khaki خاکی رنگ
zoned earth dam سد خاکی ناهمگن
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
amphibious pack بارهای اب خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
amphibious force نیروی اب خاکی
angleworm کرم خاکی
embankment دیوار خاکی
embankments دیوار خاکی
rain worm کرم خاکی
terricolous خاکزی خاکی
mold etc خاکی کردن
terrestrial زمین خاکی
amphibian ابی خاکی
amphibian هواپیمای اب و خاکی
earthworms کرم خاکی
border پشته خاکی
bordered پشته خاکی
earthworm کرم خاکی
bordering پشته خاکی
dust color رنگ خاکی
amphibious خاکی و ابی
vallation دیوار خاکی
dun سمند خاکی
earthworks عملیات خاکی
milleped جنس خر خاکی
amphibian وسیله اب و خاکی
milliped جنس خر خاکی
semiterrestrial نیمه خاکی
pulverulence حالت خاکی
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
amphibious control group گروه کنترل اب خاکی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious tractor خودروشنی دار اب خاکی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
amphibious squadron گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious assault ship ناومخصوص هجوم اب و خاکی
assault ships ناوهای هجومی اب خاکی
benching جان پناه خاکی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
shoulders دو طرف خاکی جاده
shouldering دو طرف خاکی جاده
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
beach party گروه پیشرو اب خاکی
verge شانه خاکی جاده
man of mould انسان خاکی یا فانی
shouldered دو طرف خاکی جاده
shoulder دو طرف خاکی جاده
boat team تیم قایق اب خاکی
advance force نیروی جلودار اب خاکی
alkaline earth oxide فلز قلیایی خاکی
amphibian floats شناورهای ابی خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
vales زمین جهان خاکی
vale زمین جهان خاکی
alkaline earth metal فلز قلیایی خاکی
verges شانه خاکی جاده
amphibious assault ship ناو هجومی اب و خاکی
brandling یکجور کرم خاکی
borrow area محل قرضه سد خاکی
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com