Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
Other Matches
sublimation
تعالی
ascendency
تعالی
transcendence
تعالی
ascendancy
تعالی
eminency
تعالی بلندی
anagoge
تعالی روحی
eminence
تعالی بلندی
the supreme
خدای تعالی
the supreme being
خدای تعالی
anagogy
تعالی روحی
sublimity
تعالی علومقام
golden age
عصر ترقی و تعالی
golden ages
عصر ترقی و تعالی
excelsior
متعال
exalted
متعال
sublimate
متعال
sublimated
متعال
eminent
متعال
sublimates
متعال
high-pitched
متعال
sublimating
متعال
omnipotent
قادر متعال
exalts
متعال کردن
exalting
متعال کردن
exalt
متعال کردن
subtilize
متعال ساختن
sublimated
متعال کردن
high
متعال رشید
highest
متعال رشید
highs
متعال رشید
sublimating
متعال کردن
sublimates
متعال کردن
sublimate
متعال کردن
uplifter
متعال کننده
lord paramount
خداوند
our lord
خداوند ما
joel
خداوند
lords
خداوند
the master
خداوند
gods
خداوند
god
خداوند
lord
خداوند
uplift
متعال ساختن روبتعالی نهادن
uplifts
متعال ساختن روبتعالی نهادن
cassiopeia
خداوند اورنگ
cassiopeia
خداوند کرسی
the loard's supper
شام خداوند
the loard
خداوند خدا
cassiopeiae
خداوند اورنگ
Lord's Prayer
دعای خداوند
lord's supper
شام خداوند
the lord's supper
شام خداوند
theocrat
خداوند کشور
the loard's prayer
دعای خداوند
scourge
غضب خداوند گوشمالی
the loard's day
روز خداوند یکشنبه
supper
عشای ربانی یا شام خداوند
suppers
عشای ربانی یا شام خداوند
dominical
وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
kyrie
دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
infecundity
بی باری
barye
باری
idling
بی باری
empty load
بی باری
infertility
بی باری
freighters
باری
idle runing
بی باری
unloads
بی باری
sterility
بی باری
unloaded
بی باری
utility
باری
unload
بی باری
freighter
باری
scow
یدک کش باری
road transport vehicle
ماشین باری
idle frequency
فرکانس بی باری
freight cars
واگن باری
freight car
واگن باری
idle time
زمان بی باری
idling cycle
سیکل بی باری
praam
باری یاتوپدار
no load current
جریان بی باری
no load condition
حالت بی باری
neutral position
وضعیت بی باری
motortruck
کامیون باری
no load speed
سرعت بی باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
lorry
ماشین باری
no load voltage
ولتاژ بی باری
lighterage
قایق باری
rafts
قایق باری
fright car
واگن باری
fourgon
واگون باری
freight trains
قطار باری
vans
واگن باری
cargo ship
کشتی باری
idle period
پریود بی باری
cargo liner
کشتی باری
cargo boat
کشتی باری
railroad carriage
واگن باری
van
واگن باری
freight train
قطار باری
dead weight tonnage
گنجایش باری
lighters
قایق باری
raft
قایق باری
lorries
ماشین باری
lighter
قایق باری
idle current
جریان بی باری
lorry
اتومبیل باری گاری
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
overload principle
اصل اضافه باری
sexual promiscuity
بی بند و باری جنسی
lorries
اتومبیل باری گاری
perfunctory
باری بهر جهت
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
promiscuity
بی بند و باری جنسی
floating cargo
باری که دردریا است
lighter
کشتی باری کوچک
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
idle current connection
اتصال جریان بی باری
idling current connection
اتصال جریان بی باری
lighters
کشتی باری کوچک
vans
واگن باری سرپوشیده
boxcar
یکنوع واگن باری
lift helicopter
هلی کوپتر باری
autoloading
باری نیم خودکار
cargo master
نوعی هواپیمای باری
van
واگن باری سرپوشیده
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
freighter
کرایه کننده کشتی باری
freighters
کرایه کننده کشتی باری
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
carrack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
carack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car
واگن باری بدون دیوار راه اهن
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
compartment marking
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maid of honour
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maids of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com