Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
an impersonal deity
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
Other Matches
kenosis
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
objectify
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
images
مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
godhead
خدایی
numen
خدایی
divining
خدایی
divines
خدایی
divine
خدایی
d.right
حق خدایی
divined
خدایی
godly
خدایی
deva
خدایی
deific
خدایی
polytheism
چند خدایی
heavenly
بهشتی خدایی
divine inspiration
الهام خدایی
to god it
خدایی کردن
theonomy
حکومت خدایی
theanthropic
خدایی وانسانی
theodicy
اعتقاد بعدالت خدایی
zombies
خدایی بشکل مار
zombi
خدایی بشکل مار
heaven born
خدایی اسمانی نژاد
zombie
خدایی بشکل مار
theocratic
مربوط بحکومت خدایی
over one's dead body
<idiom>
هرگز
neer
هرگز
when hell freezes over
<idiom>
هرگز
never
هرگز
not for an instant
هرگز
somebody up there loves/hates me
<idiom>
خدایی آن بالاهست که من را درک میکند
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
never more
هرگز دیگر
nulipara
زن هرگز نزاییده
Eternal (everlasting)life.
ابدا" (هرگز ) !
nevermore
هرگز دیگر
ever
هرگز هیچ
ever-
هرگز هیچ
tritheism
سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
the jealouse never had tranquillity.
<proverb>
یسود هرگز نیاسود .
nonwinner
هرگز برنده نشده
daemon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
apotheosize
تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
daimon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
I could never make her understand .
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
that will be the day
<idiom>
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
he has never seen a lion
او هرگز شیر ندیده است
he never saw a lion
او هرگز شیر ندیده است
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
Better late than never!
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never.
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
A tale never loses in the telling .
<proverb>
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
THe flesh will never be separated from the finger .
<proverb>
گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
parsonified
مجسم
incarnate
مجسم
personofied
مجسم
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
Borrowed garments never fit well .
<proverb>
لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
Time and tide wait for no man .
<proverb>
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
A watched pot never boils.
<proverb>
چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
depicts
مجسم کردن
to picture to oneself
مجسم کردن
visualizer
مجسم کننده
depicting
مجسم کردن
the picture of joy
خوشی مجسم
presentive
مجسم سازنده
depicted
مجسم کردن
depict
مجسم کردن
scenic
مجسم کننده
image
مجسم کردن
picturing
مجسم کردن
picture
مجسم کردن
pictured
مجسم کردن
pictures
مجسم کردن
portrayals
مجسم سازی
portrayal
مجسم سازی
figuring
مجسم کردن
figure
مجسم کردن
figures
مجسم کردن
embodied labor
کار مجسم
non placer
موافقت نمیشود
The door is jammed.
در باز نمیشود.
fat is insoluble in water
چربی در اب حل نمیشود
he takes no notice of it
ملتفت نمیشود
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
relived
در نظر مجسم کردن
embody
مجسم کردن دربرداشتن
embodied
مجسم کردن دربرداشتن
embodying
مجسم کردن دربرداشتن
embodies
مجسم کردن دربرداشتن
presence
درنظر مجسم کننده
hypotyposis
تشریح مجسم کننده
characters
مجسم کردن شخصیت
relives
در نظر مجسم کردن
character
مجسم کردن شخصیت
reliving
در نظر مجسم کردن
relive
در نظر مجسم کردن
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
oil is immiscible with water
روغن با اب امیخته نمیشود
exclusive
آنچه شامل نمیشود
impossible to get hold of
نمیشود گیر آورد
no two leaves are identical
دو برگ یکی نمیشود
that does not f.
این دلیل نمیشود
non-starters
طرحی که انجام نمیشود
leakage
به خزانه وارد نمیشود
non-starter
طرحی که انجام نمیشود
indelible pencil
مدادی که خط ان پاک نمیشود
leakages
به خزانه وارد نمیشود
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
incarnate
برنگ گوشتی مجسم کردن
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
personifier
مجسم کننده شخصیت دیگری
picture to oneself
پیش خود مجسم کردن
no pay nowork
پول ندهندکار هم کرده نمیشود
He is not to be relied upon.
نمیشود به او
[مرد]
اتکا کرد.
the law is not retrospective
قانون عطف به ماسبق نمیشود
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
law fallen into desuetude
قانونی که دیگر اجرا نمیشود
personalize
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
envisaged
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
incarnationist
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
envisage
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
theanthropic
مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
envisaging
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
fine words butter no parsnips
بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
mistake of law is no defence
اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
no pains no gains
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
ignorance of the law is no defence
جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
fair words butter no parsnips
به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
The painting portrays the death of Nelson.
این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
acid fast
دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
demons
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
demon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
prize courts
به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
non sequitur nonsensical
نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
crush hat
کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
luggable
کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
Floret
[rosette]
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
morganatic marriage
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
inactive
پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
homosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
detect
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
fullest
که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full
که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detects
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detecting
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
baseband
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
pomegrenate design
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
reactive mode
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
blind keyboard
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
jaggies
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
dead time
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
no show
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
junk
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
idlest
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
garbage
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
rigid
دیسک مغناطیسی محکم که داده بسیار بیشتری از فلاپی دیسک را میتواند ذخیره کند و از دیسک درایو حذف نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
peripheral
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
epitomises
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomised
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
متمرکز کردن مجسم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com