Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
ingether
خرمن برداشتن
Search result with all words
ingather
انباشتن خرمن برداشتن
Other Matches
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
stacked
خرمن
stacks
خرمن
harvested
خرمن
harvest
خرمن
harvests
خرمن
shock
خرمن
shocked
خرمن
shocks
خرمن
stack
خرمن
coronagraph
خرمن نگار
coronas
خرمن خورشید
kirn
اخر خرمن
shock
خرمن کردن
thrasher
خرمن کوب
shocked
خرمن کردن
shocks
خرمن کردن
harvestman
خرمن بردار
harvest mouse
موش خرمن
harvest man
خرمن جمع کن
harvest home
اخر خرمن
ingathering
خرمن برداری
corona
خرمن خورشید
wheat stack
خرمن کومه گندم
binder
ماشین خرمن کوب
binders
ماشین خرمن کوب
thresher
ماشین خرمن کوب
threshing machine
ماشین خرمن کوبی
threshing floor
زمین خرمن کوبی
Make hay while the sun shines.
<proverb>
تا آفتاب مى تابد خرمن کن.
hand staff
دسته خرمن کوب
hay mow
خرمن علف خشک
harvests
هنگام درو وقت خرمن
harvest home
محل جمع اوری خرمن
flailing
شلاق زدن خرمن کوب
flail
شلاق زدن خرمن کوب
ruck
توده خرمن انبار حبوبات
rucks
توده خرمن انبار حبوبات
flails
شلاق زدن خرمن کوب
harvested
هنگام درو وقت خرمن
harvest
هنگام درو وقت خرمن
flailed
شلاق زدن خرمن کوب
threshed
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
thresh
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshes
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
take
برداشتن
pickup
برداشتن
takes
برداشتن
deletes
برداشتن
deleted
برداشتن
delete
برداشتن
ingather
برداشتن
flaw
مو برداشتن
flaws
مو برداشتن
glom
برداشتن
countertrace
برداشتن از
sublate
برداشتن
to mop up
برداشتن
pick up
برداشتن
ingether
برداشتن
to pull off
برداشتن
to run away with
برداشتن
includes
در برداشتن
include
در برداشتن
moistening
نم برداشتن
to take up
برداشتن
to pick up
برداشتن
deleting
برداشتن
take up
برداشتن
remove
از جا برداشتن
remove
برداشتن
lifts
برداشتن
lift
برداشتن
lifting
برداشتن
lifted
برداشتن
removing
از جا برداشتن
removes
برداشتن
removing
برداشتن
removes
از جا برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
decodes
برداشتن رمز
feet
پاچنگال برداشتن
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
flaws
ترک برداشتن
flaw
ترک برداشتن
decoded
برداشتن رمز
decode
برداشتن رمز
twists
تاب برداشتن
surmounting
ازمیان برداشتن
surmounts
ازمیان برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
machine
براده برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
to carry arms
سلاح برداشتن
surmounted
ازمیان برداشتن
twisting
تاب برداشتن
snap up
تند برداشتن
map
نقشه برداشتن از
demountable
قابل برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
clearance
برداشتن مانع
emarginate
برداشتن حاشیه از
machines
براده برداشتن
machined
براده برداشتن
give up
دست برداشتن از
list
سیاهه برداشتن
polls
نمونه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
poll
نمونه برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
maps
نقشه برداشتن از
off take rudder
سکان برداشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
run away with
برداشتن و در رفتن
remove slag
سرباره را برداشتن
heave
خیز برداشتن
heaved
خیز برداشتن
twist
تاب برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
cease
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
resign
دست برداشتن
warped
تاب برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
to break step
غلط پا برداشتن
crack
شکاف برداشتن
surmount
ازمیان برداشتن
spoons
با قاشق برداشتن
spooning
با قاشق برداشتن
uncap
کلاه از سر برداشتن
unveils
حجاب برداشتن
spooned
با قاشق برداشتن
spoon
با قاشق برداشتن
step
قدم برداشتن
stepping
قدم برداشتن
stepping
گام برداشتن
to take the photograph of
عکس برداشتن از
uncap
سر پوش برداشتن از
unhood
سرپوش برداشتن از
warp
تاب برداشتن
warps
تاب برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
elide
ازاخر برداشتن
elided
ازاخر برداشتن
elides
ازاخر برداشتن
eliding
ازاخر برداشتن
step
گام برداشتن
unmask
نقاب برداشتن از
unmasked
نقاب برداشتن از
transcribed
رونوشت برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
transcribe
رونوشت برداشتن
transcribing
رونوشت برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
transcribes
رونوشت برداشتن
removes
برداشتن مهر
gait
گام برداشتن
to take off
برداشتن بردن
unmasks
نقاب برداشتن از
remove
برداشتن مهر
removing
برداشتن مهر
unmasking
نقاب برداشتن از
to get anything out of the way
کاری را ازمیان برداشتن
defuse
فیوز بمب را برداشتن
defused
فیوز بمب را برداشتن
defuses
فیوز بمب را برداشتن
racing of motor
دور برداشتن موتور
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
To pluck ones eyebrows.
زیر ابرو برداشتن
to have two strings to one bow
با یک دست دو هندوانه برداشتن
to whisk away or off
تند بردن برداشتن
defusing
فیوز بمب را برداشتن
multiplicate
چندین نسخه برداشتن از
work in
مشکلات را از میان برداشتن
yerk
هل دادن شکاف برداشتن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
remove the seal from
مهر چیزی را برداشتن
to sel a person a pup
کلاه کسیرا برداشتن
racing of generator
دور برداشتن مولد
to run away with
برداشتن ودر رفتن
leave alone
<idiom>
دست از سر کسی برداشتن
overcrop
زیاد حاصل برداشتن از
untread
بعقب گام برداشتن
cracks
شکاف برداشتن ترکیدن
withdraw
عقب کشیدن برداشتن
withdraws
عقب کشیدن برداشتن
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
curl
تاب برداشتن فردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com