English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
defecation خروج مدفوع
Other Matches
excretions مدفوع
excrement مدفوع
dreg مدفوع
egesta مدفوع
excretion مدفوع
faeces مدفوع
dejecta تخلیه مدفوع
dung مدفوع حیوانات
feculent مثل مدفوع
coprophilia مدفوع خواهی
scatology مدفوع شناسی
jakes ترشح مدفوع
coprophobia مدفوع هراسی
coprophagy مدفوع خواری
coprophagia مدفوع خواری
defecating خارج کردن مدفوع
defecate خارج کردن مدفوع
defecated خارج کردن مدفوع
defecates خارج کردن مدفوع
feces مدفوع انسان وحیوان
feculence حالت دردی مدفوع
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
poudrette کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
outgo خروج
egression خروج
exhausts خروج
exodus خروج
exhaust خروج
egress خروج
emersion خروج
emissions خروج
exits خروج
prolapsus خروج
propulsion خروج
exit خروج
leakage or breakage خروج
emission خروج
capital outflow خروج سرمایه
debouch راه خروج
prolapse of the uterus خروج سیبک
out flow of capital خروج سرمایه
transpiration خروج نفوذ
spermatism خروج منی
ingress and egress دخول و خروج
emergency exit خروج اضطراری
electron affinity انرژی خروج
exeat اجازهء خروج
debouchment خروج ازتنگنا
exhaust valve شیر خروج
exhaust velosity سرعت خروج
dump valve شیر خروج
exit point نقطه خروج
order off the field حکم خروج
order off حکم خروج
logout خروج از سیستم
log out خروج از سیستم
log off خروج از سیستم
light spill خروج نور
work function انرژی خروج
emergency exit در خروج اضطراری
eccentricities خروج از مرکزیت
eccentricity خروج از مرکزیت
eccentricity خروج از مرکز
outlets مجرای خروج
outage راه خروج
outages راه خروج
outlet مجرای خروج
emission صدور خروج
emissions صدور خروج
ejaculate خروج منی
ejaculating خروج منی
ejaculates خروج منی
ejaculated خروج منی
spurts خروج ناگهانی
spurted خروج ناگهانی
spurt خروج ناگهانی
blow out خروج ناگهانی
eccentricities خروج از مرکز
angle of emergence زاویه خروج
spurting خروج ناگهانی
out flow of labor خروج نیروی کار
undoubling خروج از دوبلگی شطرنج
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
steam tight مانع خروج بخار
primer leak خروج گازاز ته چاشنی
outer work function انرژی خروج بیرونی
fifo خروج به ترتیب ورود
clearance outwards مجوز خروج کشتی
exophthalmos خروج تخم چشم
exhaust تخلیه کردن خروج
eccentricity of the load خروج از مرکزیت بار
exhausts خروج گاز یابخار
exhausts تخلیه کردن خروج
clearing outwards اعلامیه خروج کشتی
exhaust خروج گاز یابخار
shells برنامه خروج موقت
shelling برنامه خروج موقت
shell برنامه خروج موقت
eccentricities گریز یا خروج از مرکز
eccentricity گریز یا خروج از مرکز
gas tight مانع خروج گاز
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
infinite حلقهای که خروج ندارد.
inner work function انرژی خروج درونی
trap house محل خروج هدفهای متحرک
gangway محل ورود و خروج از ناو
choke ring حلقه مانع خروج گاز
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
Please show me the way out I'll show you ! لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
gangways محل ورود و خروج از ناو
clearance outwards مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
obturator الات مانع خروج گاز
clearance papers اسناد خروج کشتی از بندر
exhaust pipe لوله خروج بخار یا دود
ne exeat regno دستور عدم خروج از مملکت
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
muzzle energy نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
spermatorrhoea خروج منی بدون اراده احتلام
blowing خروج هوا با فشار و سرعت زیاد
lithotomy برش مثانه برای خروج سنگ
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
exits خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
exit خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو
exit road راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود
blast ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
blasts ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
valves دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valve دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
photoemission خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
jet propulsion نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
extravasattion خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
turbostarter استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده
i/o دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
marketing بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
timeout 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
bifuel propulsion سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
mediastinal emphsema اسیب رسیدن به قلب و ریه درموقع خروج هوا از ریه
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
muzzle energy انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
overruns هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
locked in ناتوانی موج سوار در خروج از موج
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com