Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
counter purchase	خرید متقابل
Other Matches
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
close price	دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
field buying	خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
order	خرید سفارش خرید
central purchase	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
interactional	متقابل
countering	متقابل
reciprocative	متقابل
counter	متقابل
interactive	متقابل
opposed	متقابل
opposing	متقابل
polar	متقابل
countered	متقابل
correspounding	متقابل
reciprocal	متقابل
mutual	متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
reciprocity	عمل متقابل
cross action	دعوی متقابل
set off	دعوی متقابل
opposite phase	فاز متقابل
cross check	بررسی متقابل
retaliation	عمل متقابل
cross bill	شکایت متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
counterwork	عمل متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterattack	حمله متقابل
back pressure	فشار متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter current	جریان متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter attraction	کشش متقابل
antitype	نوع متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
reciprocation	عمل متقابل
counterpoise	سیم متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
countermine	توط ئه متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counter	ضربت متقابل
countered	ضربت متقابل
countering	ضربت متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
inter play	اثر متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interrelation	رابطه متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
interplay	اثر متقابل
recriminations	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recrimination	اتهام متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
reciprocal	عمل متقابل
iteraction	عمل متقابل
m	القاگری متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
interaction	اثر متقابل
cross index	شاخص متقابل
interaction	کنش متقابل
cross purpose	قصد متقابل
logrolling	همکاری متقابل
intervisibility	دید متقابل
cross feed	خورد متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
interaction	عمل متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
compensation trading	داد و ستد متقابل
counter purchase	داد وستد متقابل
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
intract	عمل متقابل کردن
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
intervisibility	قابلیت دید متقابل
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
counterattack	حمله متقابل کردن
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
counter current principle	اصول جریان متقابل
rebuts	جواب متقابل دادن
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
retorts	جواب متقابل تلافی
retorts	جواب متقابل دادن
retort	جواب متقابل تلافی
retort	جواب متقابل دادن
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
counterplay	بازی شطرنج متقابل
repost	ضربه متقابل زدن
cross fire	اتش گلوله متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
rebutting	جواب متقابل دادن
internecine	کشتار متقابل قاتل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
rebut	جواب متقابل دادن
riposting	ضربه متقابل زدن
ripostes	ضربه متقابل زدن
riposted	ضربه متقابل زدن
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
riposte	ضربه متقابل زدن
counteracted	عمل متقابل کردن
counteracting	عمل متقابل کردن
counteracts	عمل متقابل کردن
counteract	عمل متقابل کردن
rebutted	جواب متقابل دادن
visual interaction	کنش متقابل بصری
interaction	عکس العمل متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
retaliation	عکس العمل متقابل
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
end centered unit cell	سلول واحد دو وجهی متقابل پر
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
unrequited	بدون تلافی یا عمل متقابل
countermine	با دسیسه متقابل خنثی کردن
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
queen's pawn counter gambit	گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
counteractive	خنثی کننده دارای عمل متقابل
subcontrary	مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
countermeasures	پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
blamenfeld counter gambit	گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
staunton defence	دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
simultaneous foul	خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
countermeasures	اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
subcontrariety	رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
counterpose	درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit	گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
cross reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
purchase	خرید
purchased	خرید
bondwoman	زن زر خرید
buy	خرید
buys	خرید
underwrite	خرید
underwrites	خرید
underwriting	خرید
underwritten	خرید
underwrote	خرید
buying	خرید
procurement	خرید
bond servant	زر خرید
purchasing	خرید

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com