English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
barratry خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
Other Matches
deck gang ملوان پل کشتی
deck seamanship ملوان پل کشتی
mate معاون کشتی معاون ناخدا
mates معاون کشتی معاون ناخدا
mated معاون کشتی معاون ناخدا
civil damage assessment ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
captains ناخدا
pilot ناخدا
shipmaster ناخدا
captaining ناخدا
pilots ناخدا
captain ناخدا
commodore ناخدا
commodores ناخدا
captained ناخدا
piloted ناخدا
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
loss خسارات
damages خسارات
crew کمک ناخدا
crewing کمک ناخدا
captain junior grade ناخدا دوم
crewed کمک ناخدا
mate کمک ناخدا
crews کمک ناخدا
mated کمک ناخدا
lieutenant colonel ناخدا دوم
mates کمک ناخدا
Capt مخفف ناخدا
liable for damages مسئول خسارات
damage criteria میزان خسارات
damage control کنترل خسارات
particular average خسارات جزئی
inflict واردکردن خسارات
inflicts واردکردن خسارات
inflicting واردکردن خسارات
inflicted واردکردن خسارات
swingeing damages خسارات زیاد
unliquidated damages خسارات معنوی
damage assessment تعیین خسارات
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
mate's receipt رسید معاون ناخدا
matelot ملوان
an old salt ملوان
buscarel ملوان
seagoer ملوان
shipman ملوان
sailors ملوان
sailor ملوان
flatfoot ملوان
deck gang ملوان
leatherneck ملوان
seamen ملوان
galoot ملوان
seaman ملوان
mariners ملوان
mariner ملوان
gobs ملوان
jack tar ملوان
gob ملوان
damage control book راهنمای کنترل خسارات
damage control bills دستورالعمل کنترل خسارات
damage control کنترل کردن خسارات
with particular average مشمول خسارات خاص
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of general average معاف از خسارات عمومی
cockpits محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
captained درجه ناخدا یکمی دریایی
captains درجه ناخدا یکمی دریایی
cockpit محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
captaining درجه ناخدا یکمی دریایی
captain درجه ناخدا یکمی دریایی
to go to sea ملوان شدن
sea chest صندوقچه ملوان
boatswain's party گروه ملوان
bowman ملوان سینه
deck hand ملوان ساده
lands man ملوان ناازموده
go to sea ملوان شدن
Shanghai ربودن ملوان
landsman ملوان نا ازموده
deck hands ملوان ساده
novus actus intervenieus قطع سلسله علیت در خسارات
unliquidated damages خسارات غیرقابل براورد به پول
cover تامین زیان و خسارات بیمه
coverings تامین زیان و خسارات بیمه
covers تامین زیان و خسارات بیمه
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
shellback ملوان پیر وبازنشسته
sailors ملوان قایق بادبانی
sailor ملوان قایق بادبانی
limeys سرباز یا ملوان انگلیسی
sea lawyer ملوان ایراد گیر
sea dog ملوان کهنه کار
lands man ملوان تازه کار
sailer ملوان قایق بادبانی
limey سرباز یا ملوان انگلیسی
inflicts وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
The losses run into hundreds of thousands. خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
inflicted وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
first lieutenant ناوبان یکم افسر ملوان
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
lubber ادم بی دست وپا ملوان تازه کار
weapon selector مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
premeditated عمدی
wilfull عمدی
deliberated عمدی
intentional عمدی
deliberating عمدی
deliberates عمدی
deliberate عمدی
autonomic عمدی
prepense عمدی
advertency عمدی
aforethought عمدی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
lemons باخت عمدی
sabotage خرابکاری عمدی
sabotaged خرابکاری عمدی
reflation تورم عمدی
sabotages خرابکاری عمدی
sabotaging خرابکاری عمدی
willful misconduct زیان عمدی
willful misconduct خسارت عمدی
intentional movement حرکت عمدی
voluntary act فعل عمدی
wilfull murder قتل عمدی
lemon باخت عمدی
malice a خیانت عمدی
murder قتل عمدی
murdered قتل عمدی
murdering قتل عمدی
murders قتل عمدی
unitentional غیر عمدی
studied دانسته عمدی
dump باخت عمدی
tank باخت عمدی
intentional handball هند عمدی
intentional foal خطای عمدی
inadvertent غیر عمدی
wilful murder قتل عمدی
cheap shot خشونت عمدی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
arson اتش زدن عمدی
casually بطور غیر عمدی
sand bag سستی عمدی در تمرین
d.sin گناه بزرگ عمدی
homicide by misadventure قتل غیر عمدی
by accident or d. بطور اتفاقی یا عمدی
setting on fire اتش زدن عمدی
was that intended? ایا ان عمدی بود
arson ایجاد حریق عمدی
invlountary act فعل غیر عمدی
vertical parity check مقابله توان عمدی
hacked لگد زدن عمدی دررگبی
hack لگد زدن عمدی دررگبی
miscarriage سقط جنین غیر عمدی
hacks لگد زدن عمدی دررگبی
miscarriages سقط جنین غیر عمدی
involuntarily بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
deliberating عمدا انجام دادن عمدی
deliberates عمدا انجام دادن عمدی
deliberated عمدا انجام دادن عمدی
deliberate عمدا انجام دادن عمدی
inadvertence غیر عمدی عدم تعمد
obmutescence خاموش نشینی سکوت عمدی
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
duster پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
unitentionally ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
inadvertenly بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
dusters پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
voluntary عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
arson تولید حریق عمدی در مال غیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com