English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
Other Matches
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
machined خطای ناشی از خرابی قطعه
machines خطای ناشی از خرابی قطعه
machine خطای ناشی از خرابی قطعه
machines خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined خطای ناشی خرابی سخت افزار
failure خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failures خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
post- بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
hews شکاف یاترک نتیجه ضربه
hewing شکاف یاترک نتیجه ضربه
hew شکاف یاترک نتیجه ضربه
hewed شکاف یاترک نتیجه ضربه
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
corrsion خوردگی
wears خوردگی
erosion خوردگی
chafe خوردگی
wear خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
corrosion خوردگی
abrasion خوردگی
abrasions خوردگی
chafing خوردگی
chafes خوردگی
muss بهم خوردگی
pliature چین خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
uneasiness بهم خوردگی
kink پیچ خوردگی
fissuration ترک خوردگی
folium چین خوردگی
inurement پینه خوردگی
collission بهم خوردگی
folding چین خوردگی
crossing out قلم خوردگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
indisposedness بهم خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
corrosive action اثر خوردگی
screw پیچ خوردگی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
fraction ترک خوردگی
disbandment برهم خوردگی
twists پیچ خوردگی
cancellation قلم خوردگی
ricks پیچ خوردگی
ricking پیچ خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
ricked پیچ خوردگی
rick پیچ خوردگی
cracking ترک خوردگی
turmoil بهم خوردگی
screws پیچ خوردگی
wrinkle چین خوردگی
wrinkles چین خوردگی
wrinkling چین خوردگی
torsion پیچ خوردگی
backfall زمین خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
rugosity چروک خوردگی
rancidity باد خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
induration پینه خوردگی
fractions ترک خوردگی
twist پیچ خوردگی
twisting پیچ خوردگی
queasiness بهم خوردگی
ruga تاب خوردگی
indispositions بهم خوردگی مزاج
indisposition بهم خوردگی مزاج
disorderliness اختلال بهم خوردگی
turns پیچ خوردگی قرقره
fold چین خوردگی زمین
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
worm hole جای کرم خوردگی
hot crack ترک خوردگی گرم
trainsick دچاربهم خوردگی حال
caries کرم خوردگی دندان
revolts بهم خوردگی انقلاب
revolt بهم خوردگی انقلاب
cavity کرم خوردگی دندان
deception حیله فریب خوردگی
folding test ازمایش چین خوردگی
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
amusements فریب خوردگی پذیرایی
amusement فریب خوردگی پذیرایی
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
bending over test ازمایش چین خوردگی
folded چین خوردگی زمین
folds چین خوردگی زمین
turn پیچ خوردگی قرقره
cavities کرم خوردگی دندان
deceptions حیله فریب خوردگی
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
breakdowns خرابی
ruination خرابی
destruction خرابی
demolition خرابی
fault خرابی
demolitions خرابی
desolation خرابی
rottenness خرابی
breakdown خرابی
faults خرابی
disrepair خرابی
faulted خرابی
malfunction خرابی
ruining خرابی
failures خرابی
failure خرابی
ruins خرابی
havoc خرابی
devastation خرابی
godsend خرابی
smash خرابی
smashes خرابی
wrecking خرابی
wrecks خرابی
malfunctions خرابی
malfunctioned خرابی
ruin خرابی
wreck خرابی
wreckage خرابی
dilapidation خرابی
eversion خرابی
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
wrack خرابی بدبختی
fail soft با خرابی ملایم
fail soft با خرابی تدریجی
fail softly با خرابی ملایم
failure rate میزان خرابی
failure free بدون خرابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com