Dictiornary-Farsi | خشونت در رفتار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
brusqurie	خشونت در رفتار


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
truculency	خشونت
stricture	خشونت
roughness	خشونت
asperity	خشونت
harshness	خشونت
gruffness	خشونت
hoarseness	خشونت
severity	خشونت
truculence	خشونت
harshly	به خشونت
strictures	خشونت
loath loth	خشونت
rigorism	خشونت
violence	خشونت
raucity	خشونت
huskiness	خشونت
raggedness	خشونت
violation	خشونت
rowdiness	خشونت
non-violence	احتراز از خشونت
rigor	سختگیری خشونت
rigour	سختگیری خشونت
indelicacy	خشونت بی نزاکتی
incivility	خشونت وحشیگری
headhunting	خشونت در بازی
rigors	سختگیری خشونت
rigours	سختگیری خشونت
discourtesy	خشونت تندی
cheap shot	خشونت عمدی
burliness	زبری خشونت
unnecessary roughness	خشونت بی مورد
act of violence	عمل خشونت
astingency	درشتی خشونت
blatancy	خودنمایی خشونت
grossness	خشونت کلفتی
forcing	خشونت نشان دادن
rough and tumble <idiom>	با خشونت تمام جنگیدن
force	خشونت نشان دادن
forces	خشونت نشان دادن
violence	شدت و تندی و سختی خشونت
slam bang	بی ادبانه وبا خشونت رفتارکردن
to lager-lout [British E]	در جشن مست شدن و با خشونت داد و بیداد کردن [اصطلاح روزمره]
gestured	رفتار
ethic	رفتار
comports	رفتار
behaviuor	رفتار
comporting	رفتار
comported	رفتار
comport	رفتار
deportment	رفتار
gest	رفتار
actions	رفتار
action	رفتار
behavior	رفتار
conduct	رفتار
misconduct	رفتار بد
gesture	رفتار
gesturing	رفتار
haviour	رفتار
geste	رفتار
ergasia	رفتار
havings	رفتار
comportment	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
bad conduct	سو رفتار
behavio	رفتار
thews	رفتار
behaviour	رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
demeanour	رفتار
treatment	رفتار
treatments	رفتار
dealing	رفتار
demeanor	رفتار
exploit	: رفتار
treament	رفتار
conducts	رفتار
conducted	رفتار
conducting	رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
behavior rehearsal	تمرین رفتار
ethogram	شرح رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
behavior therapy	رفتار درمانی
covert behavior	رفتار نااشکار
implicit behavior	رفتار نااشکار
behavior repertoire	خزانه رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
maternal behavior	رفتار مادری
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
propriety of behaviour	درستی رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho	نرینه رفتار
regressive behavior	رفتار واپس رو
social behavior	رفتار اجتماعی
verbal behavior	رفتار کلامی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
to demean oneself	رفتار کردن
to deport oneself	رفتار کردن
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
stereotypy	رفتار قالبی
maladdress	رفتار ناهنجار
learned behavior	رفتار اموخته
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
fal lal	رفتار فریفانه
anancastia	رفتار وسواسی
affable <adj.>	خوش رفتار
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
fair shake <idiom>	رفتار درست
target behavior	رفتار اماج
bearing	رفتار سلوک
treated	رفتار کردن با
conducts	رفتار اخلاقی
treated	رفتار کردن
immoral	زشت رفتار
treat	رفتار کردن با
frivolous	سبک رفتار
manner	رفتار ادب
attitude	روش و رفتار
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
attitudes	روش و رفتار
demeans	رفتار کردن
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
cruelty	سوء رفتار
conducting	رفتار اخلاقی
anankaslia	رفتار وسواسی
conduct	رفتار اخلاقی
brusque	خشن در رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
treats	رفتار کردن با
misconduct	سوء رفتار
automatic behavior	رفتار خودکار
behavior modification	تغییر رفتار
treats	رفتار کردن
conducted	رفتار اخلاقی
satyagraha	اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
last word	بیان یا رفتار قاطع
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
problem behavior	رفتار مشکل افرین
purposive behavior	رفتار غایت نگر
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
butch	خشن و مرد رفتار
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
well-behaved	خوش رفتار با ادب
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
babies	مانندکودک رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
mannish	دارای رفتار مردانه
stereotyped	دارای رفتار قالبی
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
levity	رفتار سبک لوسی
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
contact behavior	رفتار تماس جویانه
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
despotize	مستبدانه رفتار کردن
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
image response	رفتار فرکانس تصویر
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
well behaved	خوش رفتار با ادب
abidance	رفتار برطبق توافق
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]