English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
English Persian
calibration خصلت یابی
Search result with all words
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibration card کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
Other Matches
involution توان یابی قوه یابی
ionic character خصلت یونی
aromaticity خصلت اروماتیکی
alkalinity خصلت قلیایی
chirality خصلت کایرالی
periodicity خصلت تناوبی
plasticity خصلت پلاستیکی
partial ionioc character خصلت جزیی یونی
check out بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
interpolation درون یابی
extrapolations برون یابی
interpolation میان یابی
interpolations میان یابی
trapping غلط یابی
extrapolation برون یابی
position finding موقعیت یابی
levelling ارتفاع یابی
orientate جهت یابی
orientates جهت یابی
interpolations درون یابی
orientating جهت یابی
i. and evdevolution توان یابی
debugger اشکال یابی
goniometry زاویه یابی
fringing ریشه یابی
direction finding جهت یابی
fault finding عیب یابی
fault diagnosis عیب یابی
fault detection عیب یابی
factoring عامل یابی
insinuation رخنه یابی
cost finding ارزش یابی
ranging مسافت یابی
edging حاشیه یابی
edgings حاشیه یابی
obstacle sense حس مانع یابی
castaway عمق یابی
castaways عمق یابی
mark sensing نشان یابی
localization موضع یابی
knowledge acquisition آگاهی یابی
error detection خطا یابی
quadricycle چهارچرخه یابی
attainment دست یابی
attainments دست یابی
positioning موقع یابی
access دست یابی
orientation جهت یابی
matchmaking زوج یابی
troubleshooting اشکال یابی
accesses دست یابی
surveyed زمینه یابی
accessed دست یابی
surveys زمینه یابی
termination پایان یابی
accessing دست یابی
survey زمینه یابی
troubleshooting عیب یابی
addressing نشانی یابی
achievement دست یابی
range finding مسافت یابی
signal detection علامت یابی
location مکان یابی
achievements دست یابی
sourcing منابع یابی
locations مکان یابی
marketing بازار یابی
summation مجموع یابی
patterning طرح یابی
acquisitions هدف یابی
acquisition هدف یابی
extender board وسیله عیب یابی
maximum direction finding جهت یابی حداکثر
excitor عصب یابی محرک
item scaling مقیاس یابی پرسشها
frigid manners اطوارخنک یابی مزه
flash ranging مسافت یابی نوری
job costing هزینه یابی کار
survey tests ازمونهای زمینه یابی
spatial orientation موقعیت یابی فضایی
space orientation موقعیت یابی فضایی
sound ranging مسافت یابی صوتی
ranging pole شاخصهای مسافت یابی
parallel access با دست یابی موازی
random processing با دست یابی تصادفی
performance evaluation ارز یابی کارایی
radio direction finding جهت یابی بی سیم
target aquisition سیستم هدف یابی
three dimensional direction finding جهت یابی فضایی
localization of function موضع یابی کارکرد
locate mode باب مکان یابی
marginal costing هزینه یابی نهائی
marginal costing هزینه یابی نهایی
quick access با دست یابی تند
sound عمق یابی کردن
extrapolates برون یابی کردن
extrapolating برون یابی کردن
trace رد یابی کردن نشان
traced رد یابی کردن نشان
traces رد یابی کردن نشان
plumb ژرف یابی کردن
ranging مسافت یابی کردن
absurdities test ازمون مهمل یابی
acoustic minehunting مین یابی صوتی
extrapolated برون یابی کردن
sounded عمق یابی کردن
soundest عمق یابی کردن
sounds عمق یابی کردن
spot مسافت یابی کردن
spots مسافت یابی کردن
detail یات و مسیر یابی
interpolate درون یابی کردن
interpolated درون یابی کردن
interpolates درون یابی کردن
interpolating درون یابی کردن
extrapolate برون یابی کردن
aerial target aquisition هدف یابی هوایی
direction finding station پست جهت یابی
continuous levelling تراز یابی پیوسته
attitude survey زمینه یابی نگرش
detailing یات و مسیر یابی
direction finding سمت یابی کردن
direction finding جهت یابی کردن
cost unit واحد هزینه یابی
cost centre مرکز هزینه یابی
direction finding aerial انتن جهت یابی
echo sounding عمق یابی انعکاس صوت
an unerring aim نشان درست یابی خطا
dumb barge کرجی بی بادبان یابی موتور
disinterestedly ازروی بی طرفی یابی علاقگی
stramline flow جریان موازی یابی ممانعت
snipped ادم کوچک یابی اهمیت
costing and pricing هزینه یابی و قیمت گذاری
snipping ادم کوچک یابی اهمیت
inelegantly ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
tomnoddy ادم خرف یابی کله
knotty pate ادم خرف یابی کله
paramorphic دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphous دارای خاصیت تغییر یابی
eventration جنین بی شکم یابی روده
snip ادم کوچک یابی اهمیت
contumeliously ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
locating مستقر ساختن مکان یابی کردن
quadrantal مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
locates مستقر ساختن مکان یابی کردن
located مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate مستقر ساختن مکان یابی کردن
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
in suspense درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
flash ranging location تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
range sensing تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
quadrantal points نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning <proverb> تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscaping جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscapes جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
associative addressing روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
backing رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com