Dictiornary-Farsi | خطای ادراکی میانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
half length illusion	خطای ادراکی میانی


Other Matches

divergent line illusion	خطای ادراکی خط واگرا
visual illusion	خطای ادراکی دیداری
demoor's illusion	خطای ادراکی دمور
delboeuf's illusion	خطای ادراکی دلبوف
brentano's illusion	خطای ادراکی برنتانو
curvature illusion	خطای ادراکی انحنابینی
blumenfeld illusion	خطای ادراکی بلومنفلد
aristotle's illusion	خطای ادراکی ارسطو
geometric illusion	خطای ادراکی هندسی
chess board illusion	خطای ادراکی شطرنجی
optical illusions	خطای ادراکی دیداری
optical illusion	خطای ادراکی دیداری
zollner illusion	خطای ادراکی زولنر
staircase illusion	خطای ادراکی پلکان
wundt illusion	خطای ادراکی وونت
audiogyral illusion	خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
audiogravic illusion	خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
size weight illusion	خطای ادراکی اندازه- وزن
charpentier koseleff illusion	خطای ادراکی شارپانتیه-کوزلف
windmill illusion	خطای ادراکی حرکت چرخ
muller lyer illusion	خطای ادراکی مولر- لایر
faulted	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging	خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
horizontal error	خطای بر دو سمت خطای افقی
error	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
perceptional	ادراکی
perceptual	ادراکی
conceptual	ادراکی
conceptional	ادراکی
mind blindness	کوری ادراکی
mind deafness	کری ادراکی
perceptual structure	ساخت ادراکی
perceptual set	امایه ادراکی
perceptual restructuring	بازسازی ادراکی
perceptual schema	طرحواره ادراکی
acatamathesia	ناتوانی ادراکی
perceptual field	میدان ادراکی
percept	دریافت ادراکی
Conceptual architecture	معماری ادراکی
perceptual learning	یادگیری ادراکی
perceptual transformation	گشتار ادراکی
perceptual constancy	ثبات ادراکی
perceptual defense	دفاع ادراکی
perceptual distortion	تحریف ادراکی
noetic	ادراکی معرفتی
prototaxic mode	شیوه ادراکی ابتدایی
perceptual anchorage	تکیه گاه ادراکی
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
magnetic deviation	میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
parataxic mode	شیوه ادراکی خود- محوری
purdue perceptual motor survey	ازمون ادراکی- حرکتی پردو
middle deck	پل میانی
center back	بک میانی
medium	میانی
mediated	میانی
mediums	میانی
midline	خط میانی
mesial	میانی
mesne	میانی
mesal	میانی
mesail	میانی
center land	خط میانی
median	میانی
centric	میانی
centrical	میانی
mediate	میانی
mediates	میانی
medial	میانی
mediating	میانی
innermost	میانی
inmost	میانی
mid flap	فلپ میانی
mid-	میانی وسطی
midpoint	نقطه میانی
midpoints	نقطه میانی
mesencephalon	مغز میانی
mid	میانی وسطی
median	سکوی میانی
meddles	میانی وسطی
hogging	تنش میانی
middle ear	گوش میانی
meddle	میانی وسطی
neutral conductor	سیم میانی
midsection	قطعه میانی
lower boom	تیرک میانی
lower boom	بوم میانی
neutral wire	سیم میانی
middles	میانی وسطی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
median income	درامد میانی
middle	میانی وسطی
middle part	قسمت میانی
buffer	حافظه میانی
middle fraction	پاره میانی
middle fraction	جزء میانی
meddled	میانی وسطی
halfback	بازیگر میانی
tun dish throught	پاتیل میانی
intermediate contact	کنتاکت میانی
intermediate distribution frame	مقسم میانی
intermediate field	میدان میانی
intermediate frequency	فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit	فرکانس میانی
intermediate fuse	فیوز میانی
intermediate image	تصویر میانی
intermediate layer	لایه میانی
intermediate link	حلقه میانی
intermediate office	مرکز میانی
cut splice	پیوند میانی
tympanum	گوش میانی
halfback	بازیگرخط میانی
i.f.	فرکانس میانی
interband	باند میانی
intermediate band	باند میانی
drop keel	تیغه میانی
interconnection	اتصال میانی
dorsomedial	پشتی- میانی
middle layer	قشر میانی
intermediate anneal	التهاب میانی
middle insomnia	بیخوابی میانی
central strip	نوار میانی
central reserve	سکوی میانی
center line	خط میانی زمین
center circle	دایره میانی
intermediate transmitter	فرستنده میانی
center section	بال میانی
intermediate points	جهات میانی
intermediate terminal	ترمینال میانی
intermediate plate	صفحه میانی
intermediate	عضو میانی
intermediate oscillation	نوسان میانی
midfield line	خط میانی زمین
center stripe	خط میانی زمین
intermediate phase	فاز میانی
center wing	بال میانی
intermediate	طبقه میانی
ridge rope	سیم میانی
interphase	فاز میانی
intermediate amplifier	تقویت کننده میانی
intermediate repeater	تقویت کننده میانی
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
interjacent	میانی در میان افتاده
flankerback	بازیگر میانی جناح
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
intermediate transformer	مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate temperature	درجه حرارت میانی
interband telegraphy	تلگراف باند میانی
bilge board	تخته میانی قایق
dorsomedial thalamus	تالاموس پشتی- میانی
amidship	قسمت میانی قایق
intermediate aperiodic circuit	مدار میانی اپریودیک
central concrete membrane	پرده میانی بتنی
deepest	نقطه میانی سر پیچ
deeper	نقطه میانی سر پیچ
intermediate frequency transformer	مبدل فرکانس میانی
center ice circle	داره میانی زمین
deep	نقطه میانی سر پیچ
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section	مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown	شکست فرکانس میانی
intermediate frequency amplification	تقویت فرکانس میانی
grounded neutral	سیم میانی زمین
center back	بازیگر میانی خط عقب
medice	قسمت میانی زمین
center	نقط ه میانی چیزی
medium frequency motor	موتور با فرکانس میانی
dermis	غشاء میانی پوست
cif	فرمت میانی معروف
centered	نقط ه میانی چیزی
loomed	قسمت میانی پارو
medial layer	لایه میانی [پزشکی]
loom	قسمت میانی پارو
interceding	پادر میانی کردن
centred	نقط ه میانی چیزی
intercedes	پادر میانی کردن
interceded	پادر میانی کردن
intercede	پادر میانی کردن
vermis	قطعه میانی مخچه
media	پوشش میانی سرخرگ
steering wheel hub	قسمت میانی غربالک
centre	نقط ه میانی چیزی
centers	نقط ه میانی چیزی
looms	قسمت میانی پارو
third ventricle	بطن میانی مغز
rail	الت میانی در و پنجره
middle lintel in window	وادار میانی پنجره
middles	منطقه میانی زمین
Somewhere in the darkness	جایی در میانی تاریکی
middle	منطقه میانی زمین
midpoint rule	قاعده نقطه میانی
looming	قسمت میانی پارو
mesocarp	قشر میانی غلاف میوه
thalamic	ماده خاکستری مغز میانی
proxinal	نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
intermediate frequency amplifier	تقویت کننده فرکانس میانی
big man	بازیگر میانی بیس بال