English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
English Persian
sideline خطوط طرفین میدان بازی
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
Other Matches
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
playing field میدان بازی
playing fields میدان بازی
rink میدان یخ بازی
rinks میدان یخ بازی
infielder که در وسط میدان بازی میکند
contracting parties طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
isotherm خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobars خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobar خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
high contracting parties طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
coragne line خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
parties طرفین
extremes طرفین
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
the litigants طرفین دعوی
mutual agreement توافق طرفین
mutual concent تراضی طرفین
the contracting parties طرفین متعاقدین
parties to a contract طرفین متعاهدین
the contracting parties طرفین متعاهدین
contracting parties طرفین متقاعدین
parties to a contract طرفین قرارداد
disposed flank طرفین باز
parties to the contract طرفین عقد
contracting parties طرفین قرارداد
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
corner طرفین پایگاه اصلی
cornering طرفین پایگاه اصلی
corners طرفین پایگاه اصلی
side lights چراغهای طرفین ناو
privity of a contract مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
limbs هرکدام از طرفین کمان
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
limb هرکدام از طرفین کمان
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
courses میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
parties to the contract طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
side lights چراغ دریانوردی طرفین ناو
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
veranda ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandas ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandah ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
straddle split وضع باز پاها به طرفین
leeboard یکی از دو تخته طرفین کف قایق
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
consensual مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable. طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
ten yard خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
side staddle hep پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
blackguard سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
blackguards سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
re axtent تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
tricking خطوط
tricked خطوط
cotidal lines خطوط هم مد
trick خطوط
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
absorption spectrum خطوط جذبی
flowlines خطوط جریان
stream lines خطوط جریان
line spacing فاصله خطوط
symmetry lines خطوط تقارن
street railway خطوط تراموا
along line در امتداد خطوط
line to line fault تماس خطوط
lines of communication خطوط مواصلاتی
flow lines خطوط جریان
lines of force خطوط قوا
air way station خطوط هوایی
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
cotidal lines خطوط مدیکسان
isocline خطوط هم شیب
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
isovent خطوط هم باد
spectral lines خطوط طیفی
grid lines خطوط شبکه
absorption lines خطوط دراشامی
line of flux خطوط قوا
isochromatique خطوط همرنگ
line of communications خطوط مواصلات
front lines خطوط مقدم
line of induction خطوط القا
lines of force خطوط نیرو
dark lines خطوط تاریک
closed traverse خطوط متقاطع
dedicated lines خطوط اختصاصی
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
extension lines خطوط دنباله
balmer lines خطوط بالمر
outside lines خطوط حمله
curvature lines خطوط مدور
zigzagged خطوط منکسر
zigzagging خطوط منکسر
zigzags خطوط منکسر
leading فاصله خطوط
zigzag خطوط منکسر
curvature lines خطوط منحنی
emission spectrum lines خطوط نشری
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
equal cost lines خطوط هزینه برابر
crawl trench خطوط رابط سنگرها
hypen ladder ردیف خطوط تیره
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
hypen ladder خطوط تیره نردبانی
collimate منطبق کردن خطوط
gules خطوط موازی عمودی
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
meridians خطوط نصف النهار
diplomatics شناسایی خطوط باستانی
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
hoseline خطوط لوله لاستیکی
contours خطوط کناره نما
trackage خطوط راه اهن
grid interval فاصله خطوط شبکه
contour interval فاصله خطوط واصل
vermiculate دارای خطوط موجی
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
curvilinear ornament زینتکاری با خطوط خمیده
front lines خطوط جلو جبهه
zigzag خطوط جناغی پیوسته
contours خطوط تراز زمین
meridian خطوط نصف النهار
cutting line of force قطع خطوط قوا
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
communications خطوط مواصلاتی ارتباطات
rivulose دارای خطوط مارپیچی
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
sheetlines خطوط کناره نقشه
line of communications خطوط ارتباطی زمین
river سفیدی بین خطوط
rivers سفیدی بین خطوط
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
zigzags خطوط جناغی پیوسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com