Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
line of communications
خطوط مواصلات
Search result with all words
air line of communications
خطوط مواصلات هوایی
Other Matches
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
communication
ارتباطات مواصلات
communication zone
منطقه مواصلات
advance section
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
axial road
جاده طولی منطقه مواصلات
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
cotidal lines
خطوط هم مد
trick
خطوط
tricked
خطوط
tricking
خطوط
extension lines
خطوط دنباله
lines of force
خطوط نیرو
line spacing
فاصله خطوط
flow lines
خطوط جریان
flowlines
خطوط جریان
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
front lines
خطوط مقدم
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
emission spectrum lines
خطوط نشری
closed traverse
خطوط متقاطع
dedicated lines
خطوط اختصاصی
balmer lines
خطوط بالمر
cotidal lines
خطوط مدیکسان
along line
در امتداد خطوط
air way station
خطوط هوایی
outside lines
خطوط حمله
absorption spectrum
خطوط جذبی
absorption lines
خطوط دراشامی
dark lines
خطوط تاریک
spectral lines
خطوط طیفی
isovent
خطوط هم باد
isostatic lines
خطوط ایزواستاتیک
isochromatique
خطوط همرنگ
zigzags
خطوط منکسر
zigzagging
خطوط منکسر
zigzag
خطوط منکسر
isocline
خطوط هم شیب
curvature lines
خطوط منحنی
curvature lines
خطوط مدور
zigzagged
خطوط منکسر
leading
فاصله خطوط
line of flux
خطوط قوا
symmetry lines
خطوط تقارن
street railway
خطوط تراموا
lines of communication
خطوط مواصلاتی
grid lines
خطوط شبکه
line of induction
خطوط القا
lines of force
خطوط قوا
stream lines
خطوط جریان
line to line fault
تماس خطوط
grid interval
فاصله خطوط شبکه
front lines
خطوط جلو جبهه
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
cutting line of force
قطع خطوط قوا
curvilinear ornament
زینتکاری با خطوط خمیده
magnetic path
مسیر خطوط قوا
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
magnetic lines of force
خطوط قوای مغناطیسی
endline
خطوط موازی با 04 مترفاصله
electric line of force
خطوط نیروی برق
line of communications
خطوط ارتباطی زمین
equal cost lines
خطوط هزینه برابر
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
diplomatics
شناسایی خطوط باستانی
gules
خطوط موازی عمودی
hypen ladder
خطوط تیره نردبانی
magnetic line of force
خطوط قوای مغناطیسی
inside lines
خطوط حمله شمشیربازی
leased line network
شبکه با خطوط استیجاری
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
magnetic lines of force
خطوط نیروی مغناطیسی
open lines
خطوط باز شطرنج
voltage between lines
ولتاژ بین خطوط
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
sheetlines
خطوط کناره نقشه
sheetlines
خطوط حاشیه نقشه
river
سفیدی بین خطوط
rivers
سفیدی بین خطوط
trackage
خطوط راه اهن
hoseline
خطوط لوله لاستیکی
zigzagged
خطوط جناغی پیوسته
zigzagging
خطوط جناغی پیوسته
zigzag
خطوط جناغی پیوسته
zigzags
خطوط جناغی پیوسته
meridians
خطوط نصف النهار
retrace blanking
خاموشی خطوط بازگشتی
microwave transmission lines
خطوط انتقال ریزموج
contours
خطوط تراز زمین
contour lines
خطوط میزان منحنی
contour interval
فاصله خطوط واصل
collimate
منطبق کردن خطوط
vermiculate
دارای خطوط موجی
contours
خطوط کناره نما
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
meridian
خطوط نصف النهار
communications
خطوط مواصلاتی ارتباطات
magnetic path length
طول مسیر خطوط قوا
ingrain
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
lightface
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
gridiron
خطوط یا میلههای فلزی مشبک
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
lpm
تعداد خطوط دردقیقه inutes
paleography
شناسایی وکشف خطوط قدیمه
overhead trolley
خطوط هوایی ترن برقی
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
lineolated
خط دار دارای خطوط ریز
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
convergent
خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
lineolate
خط دار دارای خطوط ریز
line engraving
گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
stria
نوار باریک هریک از خطوط موازی
t square
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
graticule
خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
hierologist
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
image sharpness
خطوط مورب تحت زاویه معین
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
agonic line
خطوط رسم شده روی نقشه
granite paper
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
bar pattern
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
oblique perspective
پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
foreshortening
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
stereocomparagraph
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
raster
خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
teleprompter
اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
hard clip area
حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
ribbing
ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
graticule ticks
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
reversal temperature
دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
outdent
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
dejagging
نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
stroke writer
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
sketching
روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
gridding
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
fret
[نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
striped lines
خطوط راه راه
[همچون نقش محرمات]
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
railings
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
curvilineal
دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
voice grade channel
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
contours
خطوط تراز یا منحنیهای تراز
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
turret motife
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com