English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Other Matches
knurl الت کنگره سازی کنگره دارکردن
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
sinuate موجدار کنگره کنگره
isobar خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobars خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isotherm خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
coragne line خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
congresses کنگره
congress کنگره
battlement کنگره
serra کنگره
indentations کنگره
indentation کنگره
aronade کنگره
crenation کنگره
jag کنگره
Guelphic crenellation کنگره
knurl اج کنگره
embattled کنگره
castellated کنگره دار
indentations کنگره تضریس
battlement کنگره بارو
knurling tool کنگره ساز
indentation کنگره تضریس
knurled کنگره دار
allering کنگره دیوار
indented کنگره دار
perforation لبه کنگره یی
congressional مربوط به کنگره
crenated کنگره دار
crenate کنگره دار
crenulation کنگره کوچک
nurl دندانه کنگره
milled کنگره دار
denticle کنگره زیرقرنیس
congress man عضو کنگره
knurl دانه کنگره
engrail کنگره دارکردن
nurl کنگره دار کردن
Capitol عمارت کنگره درشهرواشینگتن
crenellate دارای کنگره کردن
bartizan کنگره بالای برج
scalloper کنگره دار کننده
floor leaders رهبران کنگره امریکا
bartizan [کنگره روی سقف]
mills کنگره دار کردن
bartisan [کنگره روی سقف]
crenelate دارای کنگره کردن
dental پیشرفتگی کنگره مانند
mill کنگره دار کردن
congresswoman بانوی عضو کنگره امریکا
congresswomen بانوی عضو کنگره امریکا
jaggies دندانه دار بودن کنگره
cauliculus [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caul [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
caulcole [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
Callimachus [صورت طوماری برگ کنگره ای آتنی]
caulicole [ساقه اصلی تزئین برگ کنگره ای]
dentil کنگره چهار گوش لبه قرنیس
congressmen عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
congressman عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
crown-steps لاریز [برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
pectinated line [خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
trick خطوط
cotidal lines خطوط هم مد
tricked خطوط
tricking خطوط
line of communications خطوط مواصلات
extension lines خطوط دنباله
zigzag خطوط منکسر
line of induction خطوط القا
line of flux خطوط قوا
cotidal lines خطوط مدیکسان
line to line fault تماس خطوط
dark lines خطوط تاریک
dedicated lines خطوط اختصاصی
flow lines خطوط جریان
flowlines خطوط جریان
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
front lines خطوط مقدم
emission spectrum lines خطوط نشری
lines of force خطوط نیرو
lines of force خطوط قوا
lines of communication خطوط مواصلاتی
grid lines خطوط شبکه
line spacing فاصله خطوط
curvature lines خطوط منحنی
zigzags خطوط منکسر
balmer lines خطوط بالمر
curvature lines خطوط مدور
along line در امتداد خطوط
air way station خطوط هوایی
isovent خطوط هم باد
absorption spectrum خطوط جذبی
absorption lines خطوط دراشامی
symmetry lines خطوط تقارن
spectral lines خطوط طیفی
stream lines خطوط جریان
street railway خطوط تراموا
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
zigzagged خطوط منکسر
isocline خطوط هم شیب
leading فاصله خطوط
isochromatique خطوط همرنگ
closed traverse خطوط متقاطع
outside lines خطوط حمله
zigzagging خطوط منکسر
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
hypen ladder خطوط تیره نردبانی
hypen ladder ردیف خطوط تیره
hoseline خطوط لوله لاستیکی
front lines خطوط جلو جبهه
gules خطوط موازی عمودی
grid interval فاصله خطوط شبکه
line of communications خطوط ارتباطی زمین
isohyetal map نقشه خطوط هم باران
contours خطوط تراز زمین
contours خطوط کناره نما
leased line network شبکه با خطوط استیجاری
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
rivers سفیدی بین خطوط
zigzag خطوط جناغی پیوسته
crawl trench خطوط رابط سنگرها
open lines خطوط باز شطرنج
contour lines خطوط میزان منحنی
contour interval فاصله خطوط واصل
zigzagging خطوط جناغی پیوسته
collimate منطبق کردن خطوط
retrace blanking خاموشی خطوط بازگشتی
zigzags خطوط جناغی پیوسته
rivulose دارای خطوط مارپیچی
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
advance of defensive line در جلو خطوط پدافندی
sheetlines خطوط کناره نقشه
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
trackage خطوط راه اهن
vermiculate دارای خطوط موجی
river سفیدی بین خطوط
phraseogram خط یا خطوط نماینده عبارات
meridians خطوط نصف النهار
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
electric line of force خطوط نیروی برق
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
communications خطوط مواصلاتی ارتباطات
equal cost lines خطوط هزینه برابر
zigzagged خطوط جناغی پیوسته
magnetic path مسیر خطوط قوا
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
diplomatics شناسایی خطوط باستانی
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
meridian خطوط نصف النهار
microwave transmission lines خطوط انتقال ریزموج
curvilinear ornament زینتکاری با خطوط خمیده
cutting line of force قطع خطوط قوا
lightface حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
paleography شناسایی وکشف خطوط قدیمه
overhead trolley خطوط هوایی ترن برقی
lineolate خط دار دارای خطوط ریز
lpm تعداد خطوط دردقیقه inutes
magnetic path length طول مسیر خطوط قوا
lineolated خط دار دارای خطوط ریز
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
converged تقارب خطوط وجود تشابه
lineament خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments خطوط چهره صفات مشخصه
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
convergent خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
gridiron خطوط یا میلههای فلزی مشبک
sideline خطوط طرفین میدان بازی
converge تقارب خطوط وجود تشابه
ingrain خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
converges تقارب خطوط وجود تشابه
converging تقارب خطوط وجود تشابه
hierologist متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
contour strip cropping کشت نواری برروی خطوط میزان
stria نوار باریک هریک از خطوط موازی
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
t square خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
agonic line خطوط رسم شده روی نقشه
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
image sharpness خطوط مورب تحت زاویه معین
hierology علم خواندن خطوط قدیم مصر
graticule خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com