English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
hot خط تلفن مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
Other Matches
ani سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
magneto exchange مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booth کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
phoning تلفن تلفن زدن
phones تلفن تلفن زدن
phone تلفن تلفن زدن
phoned تلفن تلفن زدن
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
calling dial صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation طرز کار تلفن کار تلفن
telephone circuit خط تلفن
telephone code کد تلفن
operators تلفن چی
telephoning تلفن
telephone operator تلفن چی
telephone line خط تلفن
telephones تلفن
telephone jack جک تلفن
operator تلفن چی
telephoned تلفن
service man تلفن چی
phones تلفن
phone تلفن
phoning تلفن
telephone تلفن
phoned تلفن
right مستقیم
righted مستقیم
beeline خط مستقیم
upstanding مستقیم
on line مستقیم
attributive مستقیم
levels مستقیم
levelled مستقیم
leveled مستقیم
level مستقیم
righting مستقیم
straightish مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
straight line code کد مستقیم
straight line خط مستقیم
straight line مستقیم
straighter مستقیم
firsthand مستقیم
first-hand مستقیم
straightest مستقیم
straight مستقیم
direct <adj.> مستقیم
directed مستقیم
bee line خط مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
directs مستقیم
phoning تلفن کردن
auto شماره تلفن
autos شماره تلفن
phones تلفن کردن
log شماره تلفن
handsets تلفن در یک قطعه
party line خط خصوصی تلفن
party lines خط خصوصی تلفن
extensions تلفن فرعی
extension تلفن فرعی
headset گوشی سر تلفن
headsets گوشی سر تلفن
logs شماره تلفن
telephone تلفن زدن
table telephone تلفن رومیزی
telephone exchanges مرکز تلفن
telephone cord بند تلفن
telephone conduit کانال تلفن
telephone condenser خازن تلفن
telephone circuit مدار تلفن
telephoned تلفن زدن
telephone charge هزینه تلفن
telephone channel کانال تلفن
boat telephone تلفن ساحلی
telephone cable کابل تلفن
telephone d. دفتر تلفن
telephnone book دفتر تلفن
central office مرکز تلفن
telephone تلفن کردن
personal شماره تلفن ها
handset تلفن در یک قطعه
telephone numbers شماره تلفن
radiotelephone تلفن بی سیم
radiophone تلفن بیسیم
radio telephony تلفن بیسیم
telephone number شماره تلفن
earphones گوشی تلفن
earphone گوشی تلفن
telephone booths کیوسک تلفن
photophone تلفن نوری
telephone booths اتاقک تلفن
telephone booth کیوسک تلفن
telephone booth اتاقک تلفن
telephone cabin کیوسک تلفن
telephone boxes کیوسک تلفن
telephone box کیوسک تلفن
telephone directory کتاب تلفن
telephone directories کتاب تلفن
hand set گوشی تلفن
repeating coil مبدل تلفن
speaking circuit مدار تلفن
extension telephone تلفن فرعی
phoned تلفن کردن
phone تلفن کردن
telephoned تلفن کردن
switchboard مرکز تلفن
sound powered telephone تلفن صوتی
dataphone تلفن دادهای
dataphone تلفن داده
residance telephone تلفن منزل
switchboards مرکز تلفن
call boxes تلفن صحرایی
telephone books دفتر تلفن
telephore e. مرکز تلفن
telephone books راهنمای تلفن
telephony علم تلفن
telephoner تلفن کننده
telephone transformer مبدل تلفن
telephone system سیستم تلفن
telephone switching technique فن سوئیچینگ تلفن
telephone station جایگاه تلفن
telephone set دستگاه تلفن
telephone service سرویس تلفن
telephone ringer زنگ تلفن
address book دفترچه تلفن
telephone relay رله تلفن
telephones تلفن کردن
telephoning تلفن زدن
telephoning تلفن کردن
telephone book راهنمای تلفن
hot line تلفن قرمز
call boxes کیوسک تلفن
call boxes کابین تلفن
call boxes اتاقک تلفن
call box تلفن صحرایی
call box کیوسک تلفن
hot lines تلفن قرمز
call box کابین تلفن
call box اتاقک تلفن
radio-telephones تلفن بی سیم
radio-telephone تلفن بی سیم
radio telephone تلفن بی سیم
telephone station تلفن خانه
telephone book دفتر تلفن
toll exchange مرکز تلفن
to ring up تلفن کردن به
telephones تلفن زدن
telephone exchange مرکز تلفن
telephone jack مادگی تلفن
ring up <idiom> تلفن زدن
telephone loope حلقه تلفن
telephone network شبکه تلفن
ring تلفن حلقه
receivers گوشی تلفن
automatic telephone تلفن خودکار
telephone current جریان تلفن
telephone density تراکم تلفن
automatic telephone system تلفن خودکار
telephone equipment دستگاه تلفن
telephone equipment تجهیزات تلفن
ring تلفن زدن
central تلفن چی مرکزی
telephone fuse فیوز تلفن
receiver گوشی تلفن
telephone operation عملکرد تلفن
telephone plug دوشاخه تلفن
telephone earphone گوشی تلفن
telephone receiver گوشی تلفن
call up <idiom> تلفن کردن
direct relationship وابستگی مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
direct file پرونده مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com