Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (8 milliseconds)
English
Persian
bomb release line
خط رهایی بمب
Search result with all words
impasse
حالتی که از ان رهایی نباشد
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
relief
رهایی
save
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saves
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
rescue
رهایی دادن
rescue
رهایی
rescued
رهایی دادن
rescued
رهایی
rescues
رهایی دادن
rescues
رهایی
rescuing
رهایی دادن
rescuing
رهایی
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
stack
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
release
منتشر ساختن رهایی
release
ازاد سازی رهایی واگذاری
released
منتشر ساختن رهایی
released
ازاد سازی رهایی واگذاری
releases
منتشر ساختن رهایی
releases
ازاد سازی رهایی واگذاری
survival
رهایی از انهدام
survivals
رهایی از انهدام
deliveries
رهایی
delivery
رهایی
sector
تقسیم دیسک به شیار رهایی
sectors
تقسیم دیسک به شیار رهایی
discharge
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharges
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
abandonment
رهایی
disillusion
رهایی از شیفتگی
disillusioning
رهایی از شیفتگی
disillusions
رهایی از شیفتگی
liveries
رهایی
livery
رهایی
disenchantment
رهایی از طلسم
redeem
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming
از گرو در اوردن رهایی دادن
redeems
از گرو در اوردن رهایی دادن
succour
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
salvation
رهایی
riddance
رهایی
escape
رهایی جستن خلاصی جستن
escape
رهایی
escaped
رهایی جستن خلاصی جستن
escaped
رهایی
escapes
رهایی جستن خلاصی جستن
escapes
رهایی
escaping
رهایی جستن خلاصی جستن
escaping
رهایی
emancipation
رهایی
acquittance
رهایی بخشودگی
angular velocity
سرعت زاویهای رهایی بمب
angular velocity bombsight
دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
bailment
رهایی به قید ضمانت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
bomb release point
نقطه رهایی بمب
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
break off
رهایی ازدرگیری
break off position
نقطه رهایی
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
break up value
قیمت رهایی
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
deliverance
رهایی
disencumbrance
رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
disengagement
رهایی از قید یا تعهد
dishallucination
رهایی ازشیفتگی
dropping angle
زاویه رهایی بمب
emanacipation
رهایی
emancipator
رهایی دهنده
emergency relief
رهایی از بلایا
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
escapement
رهایی
extrication
رهایی
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
get off
رهایی یافتن پیاده شدن از
get out
رهایی یافتن
goby
رهایی
helicopter breakup point
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
keep one's head above water
رهایی یافتن
lead us not into temtation
ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
moonlight fliting
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
quietus
رهایی
release point
نقطه رهایی
release point
نقطه رهایی ستون راهپیمایی
succor
کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
to extricate oneself
رهایی یافتن
to get off
رهایی یافتن از
to get rid of
رهایی یافتن از
to p anyone through danger
کسی را از خطر رهایی دادن
Other Matches
to save one's neck
از دار رهایی یافتن
to escape
[with something]
رهایی یافتن
[با چیزی]
on one's feet
<idiom>
رهایی ازبیماری یا مشکلات
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com