Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
boat lanes
خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
Other Matches
assaulted
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assault
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
infestant
هجوم کننده
invasive
هجوم کننده
alien species
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
exotic
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
invasive exotic
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
invasive species
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
neophyte
نابومی هجوم کننده
[گیاه شناسی]
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
invasion
هجوم
invasions
هجوم
infestation
هجوم
offence
هجوم
offenses
هجوم
offense
هجوم
assault
هجوم
infestaion
هجوم
inbreak
هجوم
assaulted
هجوم
assaults
هجوم
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
raids
هجوم اوردن
raiding
هجوم اوردن
raided
هجوم اوردن
infested
هجوم کردن در
inroad
تعدی هجوم
raid
هجوم اوردن
inrush
هجوم بداخل
swarms
هجوم اوردن
influx
ورود هجوم
infest
هجوم کردن در
scrouge
هجوم اوردن
infests
هجوم کردن در
invade
هجوم کردن
invaded
هجوم کردن
invades
هجوم کردن
invading
هجوم کردن
infesting
هجوم کردن در
influxes
ورود هجوم
onset
هجوم اصابت
assailable
هجوم پذیر
assails
هجوم اوردن بر
assailing
هجوم اوردن بر
assault schedule
برنامه هجوم
assault phase
مرحله هجوم
assault force
نیروی هجوم
assault fire
تیر هجوم
assault echelon
رده هجوم
fly strike
هجوم مگس
rushed
هجوم بردن
assault waves
موجهای هجوم
rushing
هجوم بردن
assailed
هجوم اوردن بر
swarmed
هجوم اوردن
assail
هجوم اوردن بر
rush
هجوم بردن
swarm
هجوم اوردن
throngs
هجوم ازدحام کردن
thronging
هجوم ازدحام کردن
thronged
هجوم ازدحام کردن
insectile
در معرض هجوم حشرات
throng
هجوم ازدحام کردن
preassault
اقدامات قبل از هجوم
rush
حمله کردن هجوم با عجله
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
spate
تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
breakaway
هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو رم
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
fleets
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleet
گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
metastasis
هجوم مرض گسترش میکرب مرض
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
port
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
chalk
سریال حرکت سریال بار
chalked
سریال حرکت سریال بار
chalks
سریال حرکت سریال بار
chalking
سریال حرکت سریال بار
interfaces
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
boat wave
موج قایقها
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
backlog
ستون فقرات تقویت کننده
backlogs
ستون فقرات تقویت کننده
convoy leaver
ناوهای ترک کننده ستون
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
jeheemy
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
operation research
تحقیق درعملیات
chalk number
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
quadruple scylls
مسابقه قایقهای 4 نفره
pairs
مسابقه قایقهای 2نفره
parachute spinnaker
بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
yaghtman's anchor
لنگر قایقهای بادی کوچک
yaght racing
مسابقه قایقهای بادباندار یاموتوردار
boat flotilla
ناو گروه قایقهای هجومی
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
boat rendezvous area
منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
meter rule
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
baluster
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
last chance rule
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
marinas
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marina
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
break bulk point
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
columna rostrata
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
column
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
columns
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post
از این ستون بان ستون
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
serials
سریال
serial
سریال
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
serial
ارسال سریال
fiscal station
تاسیسات سریال
serials
ارسال سریال
situation comedy
کمدی سریال
situation comedies
کمدی سریال
serial numbers
شماره سریال
serial number
شماره سریال
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
chalks
شماره سریال حرکت
chalking
شماره سریال حرکت
serialist
داستان نویس سریال
chalked
شماره سریال حرکت
chalk
شماره سریال حرکت
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
piled
ستون ستون لنگرگاه
pile
ستون ستون لنگرگاه
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
serial
قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند
serials
قطعه الکترونیکی که داده سریال را به موازی تبدیل میکند
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
chalk troops
سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
null
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
modem
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
packets
کامپیوتر مخصوص که داده سریال را از ترمینال آسنکرون به حالی که در امتداد بسته ها
packet
کامپیوتر مخصوص که داده سریال را از ترمینال آسنکرون به حالی که در امتداد بسته ها
byte
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
aux
مخفف برای پورت ارتباطی سریال تحت کنترل سیستم عامل DOS
bytes
ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
slip
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slipped
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slips
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
mundane
خاکی
worldly
خاکی
amphibious
اب خاکی
earthly
خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com