English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
Other Matches
parallels چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
shunt موازی موازی فرعی
shunts موازی موازی فرعی
shunted موازی موازی فرعی
base width عرض پایه پهنای پایه
hatch beam پایه دریچه پایه دهلیز
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
feont جلوی
frontward جلوی
former جلوی
base piece پایه پایه استقرار
at the fore در جلوی کشتی
fore جلوی قایق
fore جلوی درجلو
prior پیشین جلوی
sincipital واقع در جلوی سر
forwarded جلوی گستاخ
forward جلوی گستاخ
in the way جلوی راه
before my very eyes جلوی چشمهایم
windshield شیشه جلوی اتومبیل
afterleech بادبان جلوی قایق
prowords کلمات جلوی جملات
anticum جرز جلوی معبد
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
to get in the way جلوی راه را گرفتن
windshields شیشه جلوی اتومبیل
to stop the bus جلوی اتوبوس را گرفتن
ackermanaxle محور جلوی اتومبیل
nose spray بسکهای جلوی گلوله
camber انحنای جلوی اسکی
cambers انحنای جلوی اسکی
decks سکوی جلوی تانک
decked سکوی جلوی تانک
deck سکوی جلوی تانک
bows قسمت جلوی قایق
bowing قسمت جلوی قایق
bowed قسمت جلوی قایق
bow قسمت جلوی قایق
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
Get out of my face! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my sight! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
forward area منطقه جلوی رزم
foresheets فضای جلوی قایق
head sail بادبان جلوی دکل
under one's nose <adv.> جلوی چشم کسی
forward echelon رده جلوی نبرد
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
front mud guard گلگیر جلوی اتومبیل
googol عدد یک با صد صفر در جلوی ان
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
metopon قسمت جلوی زائده جلومغز
nip in the bud <idiom> از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
jibbing بادبان سه گوشه جلوی دکل
foresail بادبان سه گوش در جلوی دکل
forward bow spring فنر جلوی سینه کشتی
to nip something in the bud از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
jibs بادبان سه گوشه جلوی دکل
forwards سه بازیگر جلوی تور والیبال
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
jibbed بادبان سه گوشه جلوی دکل
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
hold one's fire <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن
To teach grandma to suck eggs. جلوی لوطی معلق زدن
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to bridle one's own tongue جلوی زبان خودرا گرفتن
jib بادبان سه گوشه جلوی دکل
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Come and get warm by the fire . بیا جلوی آتش که گرم بشوی
Drop me by the phone booth. مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panels قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to get in somebody's way جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
fore and aft واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
It took place under my very eyes. درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
There is nothing to prevent me. هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
He parked the car right in front of the garage. درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
tacking گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
mizzen staysail بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tack گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
It is never too late to mend. هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
to bolt somebody out [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
hold one's tongue <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
Drop me off in front of the train station! من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
tacks گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
muzzle boresight حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
I dare you to say it to his face. خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
to let rip حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
paralleled موازی
parallel موازی
two parallel lines دو خط موازی
shunted موازی
parallels موازی
parallelling موازی
parallelled موازی
shunt موازی
shunts موازی
paralleling موازی
coaxial موازی
parallel ruler خط کش موازی
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
parallel connection اتصال موازی
parallel computer کامپیوتر موازی
shunt capacitor خازن موازی
parallel conversion تبدیل موازی
parallel feed خورد موازی
serioprallel دنبالهای و موازی
paralleling برابر خط موازی
parallel interface رابط موازی
shunts مقاومت موازی
running in parallel پردازش موازی
shunted مقاومت موازی
shunt element عنصر موازی
parallels برابر خط موازی
parallelling برابر خط موازی
doube bead گچ بری موازی
antiparalle موازی ناهمسو
machinist vise گیره موازی
parallelled برابر خط موازی
parallel access دستیابی موازی
parallel adder افزایشگر موازی
along موازی با طول
axially parallel موازی محوری
parallel cells یاختههای موازی
parallel circuit مدار موازی
parallel column ستونهای موازی
parallel transmission انتقال موازی
parallel storage انباره موازی
parallel processor پردازنده موازی
shunt مقاومت موازی
parallel reading خواندن موازی
parallel run اجرای موازی
collimator موازی ساز
parallel sheaf مروحه موازی
parallel printer چاپگر موازی
parallel برابر خط موازی
parallel transmission ارسال موازی
parallel storage انبارش موازی
parallel system شبکه موازی
parallel transmission مخابره موازی
parallel processor موازی پرداز
parallel port درگاه موازی
parallel operation عملکرد موازی
centronics interface رابط موازی
pyeonhi seogi موازی ایستادن
parallel operation عملیات موازی
parallel operation عمل موازی
parallel printing چاپ موازی
paralleled برابر خط موازی
parallel processing پردازش موازی
antistatic mat پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
to draw parallels خطهای موازی کشیدن
flashed معدن موازی سریع A/D.
endline خطوط موازی با 04 مترفاصله
branch extension اتصال موازی فرعی
parallels موازی کردن اسکیها
multiple transformer مبدل با اتصال موازی
parallelling موازی کردن اسکیها
to flatten out موازی زمین پروازکردن
flashes معدن موازی سریع A/D.
twentyfive خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
clamp base vise گیره با فکهای موازی
ideal paralleling مدار موازی ایده ال
jet turn چرخش موازی اسکی ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com