Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
approach line
خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
Other Matches
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
line of approach
راه تقرب به دشمن
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
in
نزدیک ساحل
in-
نزدیک ساحل
near shore
نزدیک به ساحل
inside
موج نزدیک ساحل
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
insides
موج نزدیک ساحل
shore break
موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
point break
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
coast in point
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
close with
نزدیک شدن به دشمن
close in
نزدیک شدن به دشمن
limited objective
هدف نزدیک به جبهه دشمن
approach route
مسیرفرود به باند
beach marker
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore
بطرف ساحل جلو ساحل
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
early-warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
access
تقرب به خدا
accessed
تقرب به خدا
accessing
تقرب به خدا
approach clearance
اجازه تقرب
to gain a ccess
تقرب جستن
landing approach
مسیر تقرب
approachability
قابلیت تقرب
approach line
خط تقرب به باند
accesses
تقرب به خدا
approach lane
مسیر تقرب
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
intermediate approach
مسیر تقرب فرعی
initial approach
مسیر تقرب اصلی
he gained access to the king
بشاه تقرب جست
ground controled approach
دستگاه تقرب خودکار
approach chart
نقشه تقرب هواپیما
approach time
زمان تقرب هواپیما
approach route
مسیر تقرب به باند
angle of approach
زاویه تقرب هواپیما
radio approach
دستگاه تقرب رادیویی
initial approach
تقرب اولیه هواپیما
line of approach
مسیر تقرب یا فرود
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
avenues of approach
راههای نفوذی مسیرهای تقرب
approach sequence
ترتیب توالی تقرب هواپیماها
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
attitude indicator
دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
turn in point
نقطه چرخش هواپیما ازمسیر تقرب در مسیر تک
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
automatic approach and landing
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
power approach
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
approach schedule
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
angular parallax
تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور
rivage
ساحل
banks
ساحل
sea shore
ساحل
bank
ساحل
causey
ساحل
shores
ساحل
ashore
به ساحل
landside
ساحل
littoral
ساحل
shore
ساحل
coasts
ساحل
coast
ساحل
brae
ساحل
beach
ساحل
beached
ساحل
beaches
ساحل
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
beach party
تیم ساحل
beach
زدن به ساحل
river bank
ساحل رودخانه
land combat
نبرد در ساحل
low lander
ساحل نشین
coral reef
ساحل مرجانی
back beach
ساحل جزرو مد
river banks
ساحل رودخانه
coastward
درامتداد ساحل
shore duty
خدمت ساحل
sandbank
ساحل شنی
sandbanks
ساحل شنی
beach
ساحل شنی
shore
کرانه ساحل
hard beach
ساحل مستحکم
backshore
ساحل جزرو مد
backshore beach
ساحل جزرو مد
beaches
زدن به ساحل
bank protection
ساحل داری
bank revetment
پوشش ساحل
beaches
ساحل شنی
inshore
به طرف ساحل
beached
ساحل شنی
bankside
شیب ساحل
basegram
پیام از ساحل
shores
ساحل دریا
shores
کرانه ساحل
beached
زدن به ساحل
shore
ساحل دریا
onshore
واقع در ساحل
sea coast
ساحل دریا
coastward
بطرف ساحل
stethe
ساحل رودخانه
offshore
از جانب ساحل
shorelines
خط ساحل یا خط ساحلی
seashores
ساحل دریا
seashore
ساحل دریا
shoreline
خط ساحل یا خط ساحلی
offshore
دور از ساحل
coast guardsman
ساحل بان
seacoast
ساحل دریا
attack group
گروه تک به ساحل
riparian
ساحل رودخانه زی
river line
خط ساحل رودخانه
coastwards
درامتداد ساحل
coastwards
بطرف ساحل
coastwise
درطول ساحل
on shore
روی ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
coast defence
سازمان پدافنداز ساحل
hinterlands
زمین پشت ساحل
retracts
دور شدن از ساحل
bar
خور پیشرفتگی اب به ساحل
waterside
متعلق به کناردریا ساحل
hinterland
زمین پشت ساحل
coast in point
نقطه ورود به ساحل
shelf
سراشیب ساحل دریا
put out
از ساحل عازم شدن
shoring
پیاده شدن در ساحل
bars
خور پیشرفتگی اب به ساحل
Ivory Coast
کشور ساحل عاج
retracting
دور شدن از ساحل
retracted
دور شدن از ساحل
the wares beat the shore
خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore
امواج به ساحل می کوبد
retract
دور شدن از ساحل
lee shore
ساحل در معرض باد
seebreeze
باد از دریا به ساحل
roadstead
لنگرگاه دور از ساحل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com