Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (6 milliseconds)
English
Persian
fire coordination line
خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
Other Matches
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
demarkation line
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
enemy forces
نیروهای دشمن
frontalier
نیروهای مرزی
battalion
نیروهای ارتشی
battalions
نیروهای ارتشی
political forces
نیروهای سیاسی
nuclear forces
نیروهای هستهای
component forces
نیروهای مولفه
combined forces
نیروهای مرکب
combat forces
نیروهای رزمی
blue forces
نیروهای خودی
screening forces
نیروهای پاسیور
army of occupation
نیروهای اشغالی
army forces
نیروهای زمینی
forces of production
نیروهای تولید
irregular forces
نیروهای نامنطم
irregular forces
نیروهای چریکی
armed forces
نیروهای مسلح
naval forces
نیروهای دریایی
lateral forces
نیروهای عرضی
market forces
نیروهای بازار
services
نیروهای مسلح
irregular
نیروهای نامنطم
friendly forces
نیروهای خودی
opposing forces
نیروهای متخاصم
garrison forces
نیروهای پادگانی
ground forces
نیروهای زمینی
services
نیروهای سه گانه
blue forces
نیروهای ابی
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
assigned forces
نیروهای زیر امر
landing forces
نیروهای پیاده شونده
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
restraining forces
نیروهای مهار کننده
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
paramilitary
نیروهای شبه نظامی
van der waals forces
نیروهای وان در والس
castrum
[کمپ نیروهای رومی]
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
fundamental interactions
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
paramilitaries
نیروهای شبه نظامی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
actions
اشغال نیروهای جنگی
action
اشغال نیروهای جنگی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
residual force
نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
diffraction loading
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
operating force
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
international peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
monroe effect
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national infrastructure
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
jan grid
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
charactristic curve
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
landing wires
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
undamped
نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
hunter killer
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
sagging
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
pure bending
حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
adjunctive
الحاقی
extensions
الحاقی
extension
الحاقی
supplemental
الحاقی
adjunct
الحاقی
adjuncts
الحاقی
accessional
الحاقی
rider
الحاقی
appendant
الحاقی
adjoint
الحاقی
riders
الحاقی
concatenation operator
عملگر الحاقی
postpositive
الحاقی و بی تکیه
adventitious
خارجی الحاقی
intromission
مواد الحاقی
paragogic
افزوده الحاقی
incorporative
الحاقی مشارکت
joint
مشترک الحاقی
concert
هماهنگی
harmony
هماهنگی
harmonies
هماهنگی
concerts
هماهنگی
consistency
هماهنگی
coordination
هماهنگی
consonance
هماهنگی
adjunct matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
riders
ماده یا بند الحاقی
paragoge
حرف یا هجای الحاقی
suffixix
لفظ معنای الحاقی
rider
ماده یا بند الحاقی
extensions
تمدید قسمت الحاقی
extension
تمدید قسمت الحاقی
adjoint matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
shaft extension
قسمت الحاقی محوری
adjuncts
فرع قسمت الحاقی
adjunct
فرع قسمت الحاقی
postpositive preposition
حرف اضافه الحاقی
staff coordination
هماهنگی ستادی
tone
هماهنگی رنگ ها
immusical
بدون هماهنگی
harmony of interests
هماهنگی منافع
telebrief
هماهنگی تلفنی
close coordination
هماهنگی نزدیک
internal consistency
هماهنگی درونی
cognitive consonance
هماهنگی شناختی
synergy
عمل هماهنگی
postscripts
یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
postscript
یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
footwork
هماهنگی پا با اعضای دیگر
neuromuscular coordination
هماهنگی عصبی- عضلانی
eye hand coordination
هماهنگی چشم و دست
postposition
لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
to act in concert
<idiom>
با هماهنگی کاری را انجام دادن
[اصطلاح روزمره]
The color harmony in nature is very interesting.
هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
concurrent jurisdiction
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
riders
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
appraisal
ارزش فرش که عموما با قدمت، وضعیت ظاهری، طرح، رنگ، یکنواختی و هماهنگی سنجیده می شود
flight coordination
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
the concert of europe
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com