Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
untruthful
خلاف حقیقت
Search result with all words
untruth
خلاف حقیقت کذب
untruths
خلاف حقیقت کذب
Other Matches
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
fact
حقیقت
actually
در حقیقت
realities
حقیقت
reality
حقیقت
in truth
در حقیقت
in sooth
در حقیقت
in reality
در حقیقت
truth
حقیقت
truths
حقیقت
to be sure
<adv.>
در حقیقت
admittedly
<adv.>
در حقیقت
act
حقیقت
acted
حقیقت
facts
حقیقت
yea
در حقیقت
indeed
[admittedly]
<adv.>
در حقیقت
To speak the truth.
حقیقت را گفتن
axiom
حقیقت اشکار
factual
حقیقت امری
hold up
<idiom>
اثبات حقیقت
verism
حقیقت گرایی
erroneousness
عدم حقیقت
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
verity
صحت حقیقت
verities
صحت حقیقت
understatement
کتمان حقیقت
factually
حقیقت امری
tell the truth
حقیقت را گفتن
shoe is on the other foot
<idiom>
برخلاف حقیقت
approving truth
حقیقت مسلم
understatements
کتمان حقیقت
matter-of-fact
حقیقت امر
the f.of the matter
حقیقت امر
the face remains
حقیقت همانست
thing in itself
حقیقت غایی
truthless
عاری از حقیقت
axioms
حقیقت اشکار
oversoul
حقیقت مطلق
reserving
کتمان حقیقت
matter of fact
حقیقت امر
suppressio veri
کتمان حقیقت
tao
حقیقت طریقت
reserve
کتمان حقیقت
unreality
عدم حقیقت
reserves
کتمان حقیقت
half truth
حقیقت ناقص
misdeed
خلاف
offense,etc
خلاف
petty offence
خلاف
misdoing
خلاف
minor offence
خلاف
misconduct
خلاف
misdemeanor
خلاف
contrary to
بر خلاف
trespass
خلاف
trespassed
خلاف
trespasses
خلاف
trespassing
خلاف
perverse
خلاف بد
delict
خلاف
offence
خلاف
offenses
خلاف
misdeeds
خلاف
in point of fact
حقیقت امر اینست که
falsi crimen
مخفی کردن حقیقت
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
Nothing hurts like the truth.
حقیقت تلخ است
veridical
از روی حقیقت گویی
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
principle
حقیقت مبادی واصول
that is about the size of it
حقیقت امراین است
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
truth drug
داروی کشف حقیقت
understate
حقیقت را افهار نکردن
veritable
قابل اثبات حقیقت
understated
حقیقت را افهار نکردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
understating
حقیقت را افهار نکردن
disabuse
از حقیقت اگاه کردن
That's not so!
این حقیقت ندارد!
disabused
از حقیقت اگاه کردن
disabuses
از حقیقت اگاه کردن
disabusing
از حقیقت اگاه کردن
irregular
خلاف قاعده
immoral
خلاف اخلاق
inadvisability
خلاف مصلحت
offender
خلاف کار
impolicy
خلاف مصلحت
contrary
مقابل خلاف
guilty of a minor offence
خلاف کار
illogic
خلاف منطق
unconscionable
خلاف وجدان
malversation
اختلاس خلاف
contradictions
خلاف گویی
police court
محکمه خلاف
foul
خلاف طوفانی
fouled
خلاف طوفانی
fouler
خلاف طوفانی
foulest
خلاف طوفانی
fouls
خلاف طوفانی
opposit
در خلاف جهت
police court
دادگاه خلاف
missatement
خلاف گویی
misprision
خلاف کاری
contradiction
خلاف گویی
offenders
خلاف کار
court of petty offences
محکمه خلاف
court of minor offence
محکمه خلاف
anomalies
خلاف قاعده
anomaly
خلاف قاعده
unlawful
خلاف شرع
reversed
خلاف جهت
reverses
خلاف جهت
anomalous
خلاف قاعده
misconduct
خلاف کاری
abnonmally
بر خلاف قاعده
anticlimactic
خلاف انتظاری
commit a minor offence
خلاف کردن
trumped-up
خلاف واقع
unconventional
خلاف عرف
contrary to nature
بر خلاف طبیعت
untrue
خلاف واقع
contra flow
خلاف جهت
immorally
بر خلاف اخلاق
trumped up
خلاف واقع
reverse
خلاف جهت
reversing
خلاف جهت
axioms
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
smoke out
<idiom>
درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
actions
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
realism
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
I know it for a fact.
این یک حقیقت مسلم است
apodictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
low dwon
حقایق امر اصل حقیقت
axiom
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
apodeictic
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
to rise up against someone
[something]
شورش کردن بر خلاف
to offend against any one
به کسی خلاف کردن
heterotaxy
ترتیب خلاف قاعده
irregular act
عمل خلاف رویه
unscientific
خلاف موازین علمی
illegality
کار خلاف قانون
offended
مرتکب خلاف شدن
offends
مرتکب خلاف شدن
hacker
شخص خلاف کار
heterotaxis
ترتیب خلاف قاعده
hackers
شخص خلاف کار
unreason
عمل خلاف عقل
inequity
خلاف موازین انصاف
malfeasance
کار خلاف قانون
offend
مرتکب خلاف شدن
counterclockwise
در خلاف جهت ساعت
counterclockwise
در خلاف عقربههای ساعت
inequitable
خلاف موازین انصاف
inequities
خلاف موازین انصاف
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
upwind
خلاف جهت باد
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to raise a dust
اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
condition contrary to the requirment
شرط خلاف مقتضای عهد
counterclockwise rotation
حرکت در خلاف عقربههای ساعت
condition contrary to the requirement
شرط خلاف مقتضای عقد
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
این بر خلاف قرارداد ما است.
condition contrary to the requirment of
شرط خلاف مقتضای عهد
To swim against the current.
بر خلاف جریان آب شنا کردن
malfeasance
شرارت کار خلاف قانون
retrograde
دوران در خلاف جهت معمول
like hell
<idiom>
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
as a matter of fact
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
to thrash out the truth
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
unconstitutional
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crossest
خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
impoliticly
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
crosses
خلاف میل کسی رفتار کردن
The truth was known to no one other than himself.
هیچ کس به غیر از خود او
[مرد]
حقیقت را نمی دانست.
to buck the trend
<idiom>
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
to strive against the stream
<idiom>
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
to swim against the tide
<idiom>
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
corpus delicti
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
systematic theology
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
shield
, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
adverse yaw
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shields
, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
rationalism
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com