Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English
Persian
lean
خم شدن پشت گرمی داشتن
leaned
خم شدن پشت گرمی داشتن
leans
خم شدن پشت گرمی داشتن
Search result with all words
trust
پشت گرمی داشتن به
trusted
پشت گرمی داشتن به
trusts
پشت گرمی داشتن به
To be a good conversationalist .
دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
Other Matches
glows
گرمی
glow
گرمی
heat
گرمی
cordiality
گرمی
warmly
به گرمی
zing
گرمی
ardour
گرمی
heats
گرمی
warmth
گرمی
ardor
گرمی
hotness
گرمی
glowed
گرمی
ruts
گرمی
fervour
گرمی
fervor
گرمی
mugginess
گرمی
rut
گرمی
fervency
گرمی
fieriness
گرمی
reliance
دل گرمی
zeal
گرمی تعصب
gramme equivalent
هم ارز گرمی
tepidity
نیم گرمی
tepefaction
نیم گرمی
ebullience
گرمی و نشاط
i rest upon your promise
پشت گرمی
stewed
گرمی داغی
stewing
گرمی داغی
stews
گرمی داغی
mettle
گرمی غیرت
stew
گرمی داغی
gram equivalent
هم ارز گرمی
prickly heat
گرمی دانه
fervidity
گرمی زیاد
fervidness
گرمی زیاد
trusted
اطمینان پشت گرمی
trusts
اطمینان پشت گرمی
with open arms
<idiom>
با گرمی استفاده کردن
pyrogenic
گرمازا گرمی بخش
trust
اطمینان پشت گرمی
Chess is my pastim (hobby).
سر گرمی من شطرنج است
eruption of rash
درامدن گرمی دانه
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
pyrogenous
گرمازا گرمی بخش
gram atomic weight
وزن گرمی اتم
gram equivalent weight
وزن گرمی هم ارز
He is a warn blooded person.
آدم خون گرمی است
calefacient
داروی گرم کننده گرمی ده
He has a delightful touch on the guitar .
گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
milliequvalent weight
وزن هم ارز میلی گرمی
warm up
دست گرمی بازی کردن
sales talk
مذاکره وبازار گرمی برای فروش
horse trade
بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
cambric tea
نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
redolence
بو داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to have possession of
داشتن
to go hot
تب داشتن
wanted
کم داشتن
to be in a f.
تب داشتن
want
کم داشتن
to possess
داشتن
to be feverish
تب داشتن
to hold
داشتن
lack
کم داشتن
to hold a meeting
داشتن
to have f.
تب داشتن
to have
داشتن
lackvt
کم داشتن
possessing
داشتن
lacks
کم داشتن
doubting
شک داشتن
owned
داشتن
own
داشتن
relieving
داشتن
having
داشتن
relieves
داشتن
have
داشتن
bears
در بر داشتن
bears
داشتن
doubts
شک داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
relieve
داشتن
doubt
شک داشتن
doubted
شک داشتن
owning
داشتن
owns
داشتن
possess
داشتن
lacked
کم داشتن
possesses
داشتن
intercommon
داشتن
phthiriasis
شپشک داشتن
abominates
تنفر داشتن
playact
رفتارمتظاهر داشتن
reck
باک داشتن
vary
فرق داشتن
repugn
تناقض داشتن
resile
انعطاف داشتن
shimmy
تاب داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
abominating
تنفر داشتن
implying
دلالت داشتن
varies
فرق داشتن
pay respect to
توجه داشتن به
schismatize
شقاق داشتن
abominated
تنفر داشتن
outstand
برجستگی داشتن
retroact
واکنش داشتن
pass a resolution
مقرر داشتن
abominate
تنفر داشتن
scruple
تردید داشتن
contest
اعتراض داشتن بر
shimmy
لرزش داشتن
hear
خبر داشتن
shilly shally
دودلی داشتن
contradict
تناقض داشتن با
contradicted
تناقض داشتن با
hears
خبر داشتن
receive of
سهم داشتن از
contested
اعتراض داشتن بر
contesting
اعتراض داشتن بر
contests
اعتراض داشتن بر
adjudge
مقرر داشتن
reck
بیم داشتن
scruple
وسواس داشتن
see after
توجه داشتن به
preservatize
نگاه داشتن
reck
پروا داشتن
propend
تمایل داشتن
protend
بسط داشتن
shimmey
تاب داشتن
shimmey
لرزش داشتن
imply
دلالت داشتن
differing
فرق داشتن
occupy
مشغول داشتن
occupies
مشغول داشتن
to carry authority
نفوذیاقدرت داشتن
to drive at
قصد داشتن از
to drive at
توجه داشتن به
to fondle to the heart
گرامی داشتن
to get the wind up
بیم داشتن
to give support to
نگاه داشتن
retains
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
occupying
مشغول داشتن
to be under deadline pressure
عجله داشتن
to be pressed for time
عجله داشتن
differed
فرق داشتن
differ
فرق داشتن
disguising
نهان داشتن
disguises
نهان داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
to bear a grudge
لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge
به کسی لج داشتن
to bear enmity
دشمنی داشتن
to bring good luck
شگون داشتن
retained
نگاه داشتن
to have in stock
موجود داشتن
to have in view
در نظر داشتن
to have patience
شکیبایی داشتن
refrains
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com