English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
sopor خواب عمیق
slow-wave sleep [SWS] خواب عمیق [روانشناسی]
deep sleep خواب عمیق [روانشناسی]
Search result with all words
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
Other Matches
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
dreamy خواب مانند خواب الود
morpheus الهه خواب خواب پرور
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic خواب اور خواب کننده
dreamiest خواب مانند خواب الود
dreamier خواب مانند خواب الود
somnific خواب اور خواب الود
hypnagogic خواب اور خواب کننده
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
He is fast asleep. خواب خواب است
deep عمیق
deep rooted عمیق
deeper عمیق
deepest عمیق
profound عمیق
fathomless عمیق
channels قسمت عمیق اب
heartstrings احساسات عمیق
in-depth دقیق و عمیق
abysm بسیار عمیق
crevasse شکاف عمیق
channeled قسمت عمیق اب
depth charge خرج عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
channeling قسمت عمیق اب
deep drawing کشش عمیق
pit type furnace کوره عمیق
canyon دره عمیق
canyons دره عمیق
midnight دل شب تاریکی عمیق
advance cracking ترکهای عمیق
abyss بسیار عمیق
soaking pit کوره عمیق
recondite عمیق پیچیده
profoundly بطور عمیق
suspiration نفس عمیق
inhalation نفس عمیق
willie waught جرعه عمیق
crevasses شکاف عمیق
abysses بسیار عمیق
depth charges خرج عمیق
channel قسمت عمیق اب
grand opera اپرای عمیق
deep targets هدفهای عمیق
deep percolation نفوذ عمیق
deep hole drilling سوراخ عمیق
deep hole boring سوراخ عمیق
channelled قسمت عمیق اب
deep fording عبور از اب عمیق
deep well چاه عمیق
ebb tide جریان جذر عمیق
deep fording عبوراز پایاب عمیق
heartstring عمیق ترین احساسات دل
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
suspire نفس عمیق کشیدن
diving well قسمت عمیق استخر
subsoil ploughing شخم گود یا عمیق
subsoil شخم عمیق زدن
bathyal مربوط به دریای عمیق
ravine دره تنگ و عمیق
steepest دارای شیب عمیق
steep دارای شیب عمیق
ravines دره تنگ و عمیق
clunk صدای عمیق و تو خالی
pit furnace crane جراثقال کوره عمیق
pit type furnace کوره نوع عمیق
psychognosis مطالعه عمیق روانی
deep charge خرج عمیق دریایی
psychognosy مطالعه عمیق روانی
To take a deep breath . نفس عمیق کشیدن
canons دره عمیق وباریک
canon دره عمیق وباریک
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
clunks صدای عمیق و تو خالی
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
plunged گودال عمیق سرازیری تند
plunges گودال عمیق سرازیری تند
deep minefield میدان مین عمیق زیرابی
plunge گودال عمیق سرازیری تند
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
deep hole boring machine دستگاه مته سوراخ عمیق
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
deep hole drilling machine دستگاه مته سوراخ عمیق
total discharge تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
rut جای چرخ عمیق روی شوسه
hungry [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
ruts جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
deep discharge تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
bedfellow هم خواب
napped خواب
bedfellows هم خواب
shut-eye خواب
sleeping خواب
dreamed خواب
isocline هم خواب
post dormitum پس خواب
floor gully کف خواب
sleepless بی خواب
sleep خواب
noctambulation خواب
dreaming خواب
dream خواب
dreams خواب
nap خواب
noctambulism خواب
asleep خواب
napping خواب
naps خواب
watchfulness بی خواب
sleeps خواب
lights out ساعت خواب
hypnos or nus رب النوع خواب
interpretation of a dream تعبیر خواب
hypnopompic hallucination توهم پس خواب
hypnopompic خواب و بیدار
hypnogenesis ایجاد خواب
hypnic خواب اور
hypnagogic خواب اور
hypersomnia خواب زدگی
he is a او خواب است
get off to sleep خواب رفتن
mummy bag کیسه خواب
footsack کیسه خواب
drowsihead سنگینی خواب
hypnogenic خواب انگیز
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
hypnopompic خواب زدا
hypnopompic بی خواب کننده
hypnophobia خواب هراسی
hypnology خواب شناسی
hypnologist خواب شناس
hypnolepsy حمله خواب
hypnoidal خواب گونه
hypnoid خواب گونه
drowsihead خواب الودگی
maya خواب و خیال
wool-gathering خواب و خیال
nightshirts پیراهن خواب
nightshirt پیراهن خواب
nightlights چراغ خواب
nightlight چراغ خواب
beauty sleep خواب اضافی
uprise از خواب برخاستن
to sleep fast خواب خوش
to rock to sleep خواب کردن
to put to bed خواب کردن
to oversleep oneself خواب ماندن
the new of dreams عالم خواب
steeped in slumber مست خواب
sopite خواب کردن
somnolism خواب مصنوعی
somnolence خواب الودگی
somnifugous خواب زدا
Womens dreams go by contraries. خواب زن چپ است
dortour اتاق خواب
dorter اتاق خواب
to fall asleep به خواب رفتن
to doze off به خواب رفتن
Beauty sleep . خواب ناز
somniferous خواب اور
somnifacient خواب الود
somnifacient خواب اور
silent hours ساعات خواب
profound sleep خواب سنگین
predormitum پیش خواب
parasomnia نابهنجاری خواب
paradoxical sleep خواب تناقضی
pajama لباس خواب
oneirocritic خواب تعبیر کن
noctambulant در خواب راه رو
to lull to sleep خواب کردن
night suit جامه خواب
night robe لباس خواب
night gown خواب جامه
night clothes جامه خواب
narcosis خواب شیمیایی
narcolepsy حمله خواب
narcitic خواب اور
sleep center مرکز خواب
sleep deprivation محرومیت از خواب
somnambulistic خواب گرد
somnambulism خواب گردی
somnambulation خواب گردی
slumbrous خواب الود
slumbrous خواب اور
slumbery خواب الود
slumbery خواب اور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com