Dictiornary-Farsi | خواربار تامین کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (34 milliseconds)

English	Persian
victual	خواربار تامین کردن


Other Matches

garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
revictual	دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
foodstuff	خواربار
foodstuffs	خواربار
grocery	خواربار
viand	خواربار
provisions	خواربار
cate	خواربار
groceries	خواربار
provender	خواربار
provisionless	بی خواربار
commissarial	خواربار
stover	خواربار
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
to pull off something [contract, job etc.]	چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
take care of	تامین کردن
covers	تامین کردن
secure	تامین کردن
guarantee	تامین کردن
cover	تامین کردن
coverings	تامین کردن
guaranteed	تامین کردن
fulfill	تامین کردن
guarantees	تامین کردن
secures	تامین کردن
ensured	تامین کردن
ensure	تامین کردن
supplied	تامین کردن
ensures	تامین کردن
insures	تامین کردن
insuring	تامین کردن
ensuring	تامین کردن
supplying	تامین کردن
give security for	تامین کردن
supply	تامین کردن
grocer	خواربار فروش
victualler	خواربار رسان
provisionment	تهیه خواربار
grub	خوراک خواربار
grocery	خواربار فروشی
purveyance	تهیه خواربار
grocers	خواربار فروش
grubs	خوراک خواربار
grocer's shop	خواربار فروشی
grubbed	خوراک خواربار
grocer's	خواربار فروشی
food shop	خواربار فروشی
grocery store [American E]	خواربار فروشی
secure	مطمئن تامین کردن
guaranteed	تامین تضمین کردن
to ensure something	تامین کردن [چیزی]
elevation of security	زیاد کردن تامین
guarantees	تامین تضمین کردن
make up a deficit	تامین کردن کسری
levy a sum on a person's property	تامین خواسته کردن
guarantee	تامین تضمین کردن
tucker	تامین غذا کردن
secure	تامین کردن هدف
secures	مطمئن تامین کردن
safety	برقرار کردن تامین
to feather ones nest	تامین اتیه کردن
secures	تامین کردن هدف
convenience stores	خواربار فروشی کوچک
he is an adequate provider	برای تهیه خواربار
viaticum	توشه و خواربار سفر
victualler	کشتی حامل خواربار
convenience store	خواربار فروشی کوچک
safeguards	تامین کردن امن نگهداشتن
provide	میسر ساختن تامین کردن
safeguard	تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded	تامین کردن امن نگهداشتن
provides	میسر ساختن تامین کردن
to safeguard [against]	تامین کردن [علیه] [در برابر]
protect a bill	وجه براتی را تامین کردن
safeguarding	تامین کردن امن نگهداشتن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
to secure	تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
cantina	مغازه خواربار یامشروب فروشی
pre empt	از پیش برای خود تامین کردن
levy a sum on a person's property	به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to secure a debtby a mortagage	با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
PID	متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.	آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
ikon	نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
safety limit	حد تامین
securing	تامین
hedging	تامین
security	تامین
safety	تامین
coverings	تامین
cover	تامین
covers	تامین
water supplies	تامین اب
securement	تامین
water supply	تامین اب
quia timet	حکم تامین
committment	تامین اعتبار
physical security	تامین تاسیسات
protection	تامین نامه
security	تامین مصونیت
preservation of evidence	تامین دلیل
buffer zones	منطقه تامین
cryptosecurity	تامین رمز
provisioning	تامین ذخیره
collective security	تامین اجتماعی
chemical security	تامین شیمیایی
communication security	تامین مخابراتی
secure	درامان تامین
safety stakes	دستکهای تامین
secures	تامین شده
financier	تامین اعتبارکننده
financiers	تامین اعتبارکننده
electronic security	تامین الکترونیکی
safety factor	عامل تامین
safety factor	ضریب تامین
social security	تامین اجتماعی
area security	تامین منطقه
safety diagram	دیاگرام تامین
buffer stock	تامین ذخیره
secure	تامین شده
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
signal security	تامین مخابراتی
buffer zone	منطقه تامین
local security	تامین محلی
supply port	درگاه تامین
the rule of law	تامین قضایی
funding	تامین وجه
insecurity	عدم تامین
the rule of law	تامین قانونی
transmission security	تامین مخابره
factor of safety	عامل تامین
transmission security	تامین ارسال
procurement	تامین اماد
internal security	تامین داخلی
troop safety	تامین عده ها
secures	درامان تامین
social security act	قانون تامین اجتماعی
safety officer	افسر تامین یکان
emanitions security	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
social security system	نظام تامین اجتماعی
water supply to navigation	تامین اب کانال کشتیرانی
transmission security	تامین ارسال پیام
pacification	تامین ثبات داخلی
self protection	برقراری تامین از خود
area security	تامین منطقه عملیات
security for cost	تامین هزینه دادرسی
finance	تامین هزینه پولی
security for costs	تامین هزینه دعوی
financed	تامین هزینه پولی
financing	تامین هزینه پولی
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
finance company	شرکت تامین مالی
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
rear area security	تامین منطقه عقب
ups	تامین برق بی وقفه
deficit financing	تامین کسر بودجه
elegit	حکم تامین مدعی به
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
continuing appropriation	مداومت تامین اعتبار
power supply	تامین کننده برق
collective security	تامین دسته جمعی
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
supply company	شرکت تامین کننده
finances	تامین هزینه پولی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
angle of safety	زاویه تامین گلوله
bombline	خط تامین پرتاب بمب
safety card	کارت تامین اتشبار
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
unemployment fund	صندوق تامین بیکاری
communication security	برقراری تامین مخابراتی
safeguards	قفل حفافتی یا تامین دار
uniterruptable power supply	سیستم تامین برق بی وقفه
safeguard	قفل حفافتی یا تامین دار
garnisher	تامین کننده خواسته یامدعابه
quia timet	قرار تامین دستور موقت
safeguarded	قفل حفافتی یا تامین دار
covers	تامین زیان و خسارات بیمه
coverings	تامین زیان و خسارات بیمه
force development	برنامه تامین یا بسیج یکانها
user supplied	تامین شده توسط کاربر
services	1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
cover	تامین زیان و خسارات بیمه
degree of protection	میزان تامین درجه حفافت
social security contributions	پرداختی بابت تامین اجتماعی
safety card	کارت تامین جنگ افزار
communication security custodian	مسئول وسایل تامین مخابراتی
supplying	تامین موجودی عرضه نمودن
supplying	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
replevy	بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
report generator	برای تامین گزارش کامل
supply	تامین موجودی عرضه نمودن