Dictiornary-Farsi | خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .


Other Matches

to cry out for help	فریادزدن ویاری خواستن بافریاداستمدادکردن فریادرس خواستن
motor vehicle industry	صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry	صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother	مادر مادر بزرگ
intending	خواستن
intends	خواستن
intend	خواستن
wish [would like]	خواستن
ask	خواستن
to beg leave	خواستن
to call for	خواستن
to call in	خواستن
to call up	خواستن
wish	خواستن
wished	خواستن
wishes	خواستن
solicits	خواستن
soliciting	خواستن
solicited	خواستن
solicit	خواستن
asked	خواستن
asking	خواستن
asks	خواستن
desires	خواستن
desiring	خواستن
desiderate	خواستن
will	خواستن
willed	خواستن
wills	خواستن
like	دل خواستن
liked	دل خواستن
likes	دل خواستن
desire	خواستن
yearn	خواستن از ته دل
aspire	خواستن از ته دل
crave	خواستن از ته دل
craft	صنعت
crafts	صنعت
art	صنعت
arts	صنعت
craftsman trade	صنعت
artless	بی صنعت
trade	صنعت
industries	صنعت
traded	صنعت
industry	صنعت
apologises	معذرت خواستن
apologised	معذرت خواستن
apologised	پوزش خواستن
apologises	پوزش خواستن
importuning	مصرانه خواستن
set one's heart on <idiom>	شدیدا خواستن
choose	خواستن پسندیدن
importune	مصرانه خواستن
importunes	مصرانه خواستن
apologising	پوزش خواستن
apologising	معذرت خواستن
apologize	پوزش خواستن
flagitate	باسماجت خواستن
demurring	مهلت خواستن
demurred	مهلت خواستن
importuned	مصرانه خواستن
demur	مهلت خواستن
demurs	مهلت خواستن
choosing	خواستن پسندیدن
chooses	خواستن پسندیدن
apologizing	معذرت خواستن
apologizing	پوزش خواستن
apologizes	معذرت خواستن
apologizes	پوزش خواستن
apologized	معذرت خواستن
apologized	پوزش خواستن
apologize	معذرت خواستن
flagitate	مصرانه خواستن
to seek or ask lagal a	نظرقضائی خواستن
call to account	حساب خواستن از
call in evidence	گواهی خواستن از
asking for a respite	مهلت خواستن
appeal to the supreme court	فرجام خواستن
excuse	معذرت خواستن
to excuse oneself	پوزش خواستن
to excuse oneself	معذرت خواستن
to offer an apology	پوزش خواستن
to permit oneself	اجازه خواستن
to pray in aid of	یاری خواستن از
apologise	معذرت خواستن
to seek a position	نظر خواستن
excusing	معذرت خواستن
excuses	معذرت خواستن
excused	معذرت خواستن
to seek advice	نظر خواستن
to call in evidence	گواهی خواستن از
alibi	عذر خواستن
alibis	عذر خواستن
call to witness	گواهی خواستن از
cried	بزازی خواستن
to a oneself for help	یاری خواستن
to ask for quarter	امان خواستن
to ask permission	اجازه خواستن
declining industry	صنعت رو به زوال
export industry	صنعت صادراتی
haniwork	صنعت دست
electric industry	صنعت برق
domestic industry	صنعت داخلی
computer industry	صنعت کامپیوتر
contracting industry	صنعت ساختمان
handicraft	صنعت دستی
competitive industry	صنعت رقابتی
manufacturing	صنعت ساخت
similes	صنعت تشبیه
motorcar industry	صنعت اتومبیل
automotive	صنعت اتومبیل
craftsmen	هنرپیشه صنعت گر
artificer	صنعت کار
industrialism	صنعت گرایی
simile	صنعت تشبیه
hyperbole	صنعت اغراق
antistrophe	صنعت تجنیس
ceramics industry	صنعت سرامیک
agro industry	کشت و صنعت
chiasmus	صنعت قلب
extractive industry	صنعت استخراجی
automotive industry	صنعت اتومبیل
palinode	صنعت انکار
philotechnic	صنعت دوست
plastic industry	صنعت پلاستیک
sick industry	صنعت بیمار
structrual engineering industry	صنعت سازه
textile industry	صنعت نساجی
textile industry	صنعت بافندگی
cottage industry	صنعت روستایی
cottage industries	صنعت روستایی
weak industry	صنعت کساد
weak industry	صنعت ضعیف
industrialist	صاحب صنعت
industrialist	صنعت کار
industrialists	صاحب صنعت
industrialists	صنعت کار
craftsman	هنرپیشه صنعت گر
service industry	صنعت خدمات
oil industry	صنعت نفت
technology	صنعت شناسی
technologies	صنعت شناسی
filmdom	صنعت سینما
infant industry	صنعت نوزاد
iron industry	صنعت اهن
family industry	صنعت خانوادگی
industrial espionage	جاسوسی در صنعت
labour intensive industry	صنعت کاربر
manufacturing industry	صنعت کارخانهای
mysteries	صنعت هنر
mystery	صنعت هنر
metal working industry	صنعت فلزکاری
consults	پیشنهاد خواستن از یک خبره
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
to ask somebody's advice	از کسی نظر خواستن
ask for days grace	دو روز مهلت خواستن
show someone the door <idiom>	خواستن از کسی که برود
invocate	خواستن استمداد کردن از
to call any one in testimony	از کسی گواهی خواستن
To apologize to someone.	از کسی عذر خواستن
When there is a wI'll, there is a way.	خواستن توانستن است
to crv for mercy	خواستن امان اوردن
To demand ones right. To get ones due.	حق کسی را خواستن ( گرفتن )
begs	خواستن گدایی کردن
to send one to the right about	عذر کسی را خواستن
consulted	پیشنهاد خواستن از یک خبره
beg	خواستن گدایی کردن
wanted	خواستن لازم داشتن
require	خواستن مستلزم بودن
required	خواستن مستلزم بودن
pardon	بخشیدن معذرت خواستن
requires	خواستن مستلزم بودن
pardoned	بخشیدن معذرت خواستن
pardoning	بخشیدن معذرت خواستن
pardons	بخشیدن معذرت خواستن
willed	با وصیت واگذارکردن خواستن
requiring	خواستن مستلزم بودن
will	با وصیت واگذارکردن خواستن
begged	خواستن گدایی کردن
wills	با وصیت واگذارکردن خواستن
want	خواستن لازم داشتن
boning	خواستن درخواست کردن
boned	خواستن درخواست کردن
bone	خواستن درخواست کردن
consult	پیشنهاد خواستن از یک خبره
bones	خواستن درخواست کردن
to make a gesture of apology	با اشاره معذرت خواستن
expanding industry	صنعت در حال گسترش
electrotechnology	شناخت صنعت برق
small scale industry	صنعت به مقیاس کوچک
machine building industry	صنعت ماشین سازی
location of industry	تعیین مکان صنعت
ease of entry	سهولت ورودبه یک صنعت
counterpoint	صنعت ترکیب الحان
sick industry	صنعت عقب مانده
transport trade	صنعت حمل و نقل
transport industry	صنعت حمل و نقل
nationalized industry	صنعت ملی شده