Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
unread
خوانده نشده
unsung
خوانده نشده
Other Matches
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
respondent
خوانده
respondents
خوانده
defendants
خوانده
defendant
خوانده
foster parents
والدین خوانده
stepchildren
فرزند خوانده
godchild
فرزند خوانده
appellee
پژوهش خوانده
adopted child
فرزند خوانده
godchildren
فرزند خوانده
blood brothers
برادر خوانده
stepdaughter
دختر خوانده
stepchild
فرزند خوانده
blood brother
برادر خوانده
foster son
پسر خوانده
illegibility
خوانده نشدنی
foster child
فرزند خوانده
deep read
بسیار خوانده
respondents
فرجام خوانده
stepdaughters
دختر خوانده
stepson
فرزند خوانده
bidden guest
مهمان خوانده
stepsons
فرزند خوانده
called
فرا خوانده
nurse child
فرزند خوانده
respondent
فرجام خوانده
adopted son
پسر خوانده
mercury delay line
داده خوانده می شد
appellee
فرجام خوانده
respondent in court of cassation
فرجام خوانده
called program
برنامه فرا خوانده
invitee
مدعو شحص خوانده
to be called
به نامی خوانده شدن
self-educated
پیش خود درس خوانده
fosterling
طفل شیرخوار فرزند خوانده
The people have got wise to him.
مردم دستش را خوانده اند
self educated
پیش خود درس خوانده
relicta verificatione
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
plea
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
loard of creation
بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
pleas
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
delay
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
particulars
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
delays
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delaying
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scans
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scan
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
godmothers
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scanned
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmother
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
file handing routine
قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
I premise that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
plea of tender
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
I assume that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
barbershop
وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
refreshed
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshes
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
demurrer
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
refresh
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
wager of law
نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
backgrounds
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
injunction
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
background
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
injunctions
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
tenderest
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
compartment rug
فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
tender
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
tendering
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
vindictive damages
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
wand
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
buffering
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
wands
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
register
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registering
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registers
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
moderated list
لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
uncharged
پر نشده
unbowed
خم نشده
undeeded
در سندقید نشده
unpublished
نشر نشده
undisturbed
مختل نشده
uncommitted
تقبل نشده
uncoditioned
شرط نشده
non switched line
خط گزینه نشده
undefined
تعریف نشده
undirected
هدایت نشده
haggard
رام نشده
unfulfilled
اجرا نشده
unfulfilled
انجام نشده
outstanding
پرداخت نشده
unexploded
منفجر نشده
undisiplined
تربیت نشده
increate
افریده نشده
uncut
بریده نشده
unquestioned
استنتاق نشده
unabridged
تلخیص نشده
unquestioned
بررسی نشده
unalloyed
الیاژ نشده
the date was not specified
نشده بود
unbidden
دعوت نشده
tenantless
اشغال نشده
roughdry
اطو نشده
unpaid
پرداخت نشده
unsaturate
اشباع نشده
unaccommodated
فراهم نشده
unaccomplished
انجام نشده
uncoditioned
قطعی نشده
uncleared
ترخیص نشده
unabridged
کوتاه نشده
unchanged
عوض نشده
uncontrolled
مهار نشده
uncircumcised
ختنه نشده
unbowed
سر کوب نشده
uncontrolled
کنترل نشده
unbacked
رام نشده
unquestioned
بحث نشده
unasked
سوال نشده
unseen
مکشوف نشده
unseen
مشاهده نشده
sightless
دیده نشده
unconnected
وصل نشده
unset
ثابت نشده
unsaved
پس انداز نشده
unsaturated
اشباع نشده
unearned
کسب نشده
unguarded
حراست نشده
unshod
نعل نشده
wound less
زخمی نشده
unworn
استعمال نشده
unworn
کهنه نشده
unwashed
شسته نشده
unthickened
تغلیظ نشده
autochthonous
جابجا نشده
unstudied
مطالعه نشده
unsocialized
اجتماعی نشده
unsight
دیده نشده
unguarded
حساب نشده
custom uncleared
ترخیص نشده
unpremediated
تصور نشده
inedited
چاپ نشده
inextinct
نیست نشده
unlicked
لیسیده نشده
innascible
زایده نشده
intemerate
بی ناموس نشده
unabated
کاسته نشده
unclaimed
مطالبه نشده
uncut
از هم جدا نشده
unleached
سفید نشده
inedited
منتشر نشده
unsought
کاوش نشده
unpolished
پرداخت نشده
unnormalized
هنجار نشده
unspotted
ننگین نشده
imperforate
منگنه نشده
unsung
سروده نشده
unsung
ستایش نشده
in quires
صحافی نشده
in sheets
صحافی نشده
unpublished
چاپ نشده
uncut
قطع نشده
unevaluated
<adj.>
تست نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com