English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
holdout خودداری از بازی
holdouts خودداری از بازی
Other Matches
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
self-control خودداری
equanimity خودداری
abstinence خودداری
forearance خودداری
self possession خودداری
composure خودداری
self-possession خودداری
forbearance خودداری
self control خودداری
abstention خودداری
abstentions خودداری
continence خودداری
self command خودداری
abstained خودداری کردن
restraints نگهداری خودداری
dishonour خودداری از پرداخت
restraint نگهداری خودداری
forbore خودداری کرد
abstain خودداری کردن
geuk gei خودداری کردن
self control قوه خودداری
keep up خودداری کردن
dishonoured خودداری از پرداخت
dishonors خودداری از پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
dishonouring خودداری از پرداخت
dishonours خودداری از پرداخت
abstains خودداری کردن
hold in خودداری کردن
withold خودداری کردن از
dishonored خودداری از پرداخت
abstaining خودداری کردن
forborne خودداری کردن
abstention خودداری ازدادن رای
abstentions خودداری ازدادن رای
sit out خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
to abstain from something خودداری [ازدادن رای ]
to look back از پیشرفت خودداری کردن
keep a straight face از خنده خودداری کردن
conscientious objection خودداری از خدمت سربازی
self repression مسک نفس خودداری
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
contained شامل بودن خودداری کردن
contain شامل بودن خودداری کردن
abstaining خودداری داوران ازدادن رای
abstains خودداری داوران ازدادن رای
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
contains شامل بودن خودداری کردن
hold out حاکی بودن از خودداری کردن از
abstained خودداری داوران ازدادن رای
withheld مضایقه داشتن خودداری کردن
withholds مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding مضایقه داشتن خودداری کردن
abstain خودداری داوران ازدادن رای
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
withhold مضایقه داشتن خودداری کردن
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
escapism خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
recoupment خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
forbears امساک کردن خودداری کردن از
forbear امساک کردن خودداری کردن از
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
patulousness بازی
falconine بازی
dibasic دو بازی
solitaires تک بازی
solitaire تک بازی
plain dealing بازی
gaming بازی
openness بازی
sportiveŠetc بازی کن
game بازی
hopscotch بازی لی لی
partie بازی
plays بازی
clearance بازی
playing بازی
home بازی
homes بازی
play بازی
played بازی
basic بازی
basics بازی
watermanship اب بازی
fun بازی
slackness بازی
action بازی
actions بازی
grey hound سگ بازی
paraphrasing بازی با الفاظ
let us play بازی کنیم
footballer فوتبال بازی کن
Frisbees بازی با فریزبی
headhunting خشونت در بازی
paraphrases بازی با الفاظ
paraphrased بازی با الفاظ
harlepuinade حقه بازی
halt back میان بازی کن
half time نیمه بازی
footballers فوتبال بازی کن
child's play بازی کودکان
child's play بچه بازی
middle game وسط بازی
misplay بازی اشتباه
half back میان بازی کن
miscast بد بازی کردن
malversation دغل بازی
hanky panky حقه بازی
paraphrase بازی با الفاظ
hard game بازی دشوار
lusory بازی کن خنده کن
hanky panky روباه بازی
gimmickry حقه بازی
Frisbee بازی با فریزبی
mountebankery زبان بازی
headwork با سر بازی کردن
legerdemain حقه بازی
solitaire بازی یک نفره
party politics حزب بازی
jugglery شعبده بازی
job stick دسته بازی
play-act بازی کردن
play-act تو بازی رفتن
play-acted بازی کردن
play-acted تو بازی رفتن
play-acting بازی کردن
inning یک دوره بازی
ingenuousness راست بازی
indirection دغل بازی
play-acts بازی کردن
hopscotch بازی اکرودوکر
twiddle بازی کردن
twiddled بازی کردن
play-acts تو بازی رفتن
jiggery-pokery حقه بازی
rinks یخ بازی کردن
knuckle bone قاب بازی
rink میدان یخ بازی
rink یخ بازی کردن
rinks میدان یخ بازی
hocus pocus حقه بازی
hocus pocus ورودحقه بازی
football بازی فوتبال
twiddling بازی کردن
footballs بازی فوتبال
twiddles بازی کردن
play-acting تو بازی رفتن
golfing بازی گلف
hustles بازی هشیارانه
hustling بازی هشیارانه
charlatanism زبان بازی
charlatanism چاچول بازی
cage بازی بسکتبال
cages بازی بسکتبال
centre game بازی مرکزی
rugby بازی رگبی
cats cradle نخ بازی سرانگشت
factionalism فرقه بازی
power game بازی قدرتی
power games بازی قدرتی
hustled بازی هشیارانه
hustle بازی هشیارانه
cogs حقه بازی
cock fighting خروس بازی
closed game بازی بسته
tricked شعبده بازی
chuck farthing بازی شیریاخط
tricking شعبده بازی
sand lot بازی غیررسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com