English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English Persian
abstain خودداری داوران ازدادن رای
abstained خودداری داوران ازدادن رای
abstaining خودداری داوران ازدادن رای
abstains خودداری داوران ازدادن رای
Other Matches
to abstain from something خودداری [ازدادن رای ]
abstention خودداری ازدادن رای
abstentions خودداری ازدادن رای
juries هیات داوران
jury هیات داوران
referee's dressing room رختکن داوران
juries هیئت داوران
lord chancellor رئیس کل داوران
jury هیئت داوران
marshals داوران کنار مسیر
marshalled داوران کنار مسیر
marshaling داوران کنار مسیر
marshal داوران کنار مسیر
marshaled داوران کنار مسیر
clerk of the course منشی گروه داوران
hant شور داوران کاراته
split decision رای اکثریت داوران
matmen مجموع کشتی گیران و داوران
rhadamanthus نام یکی از داوران جهان پایین
pyx jury هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
the judges were influenced by داوران زیر نفوذ او واقع شدند
committee boat قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
homologate تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
homologate اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
postal match مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
forearance خودداری
continence خودداری
composure خودداری
self-possession خودداری
self-control خودداری
equanimity خودداری
abstention خودداری
abstinence خودداری
self possession خودداری
forbearance خودداری
self control خودداری
self command خودداری
abstentions خودداری
holdouts خودداری از بازی
holdout خودداری از بازی
withold خودداری کردن از
geuk gei خودداری کردن
self control قوه خودداری
hold in خودداری کردن
keep up خودداری کردن
restraint نگهداری خودداری
dishonours خودداری از پرداخت
dishonouring خودداری از پرداخت
dishonoured خودداری از پرداخت
dishonour خودداری از پرداخت
dishonors خودداری از پرداخت
dishonoring خودداری از پرداخت
dishonored خودداری از پرداخت
forbore خودداری کرد
restraints نگهداری خودداری
abstaining خودداری کردن
abstain خودداری کردن
abstains خودداری کردن
forborne خودداری کردن
abstained خودداری کردن
keep a straight face از خنده خودداری کردن
to look back از پیشرفت خودداری کردن
self repression مسک نفس خودداری
sit out خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد
conscientious objection خودداری از خدمت سربازی
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
withholds مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding مضایقه داشتن خودداری کردن
hold out حاکی بودن از خودداری کردن از
contain شامل بودن خودداری کردن
withheld مضایقه داشتن خودداری کردن
contained شامل بودن خودداری کردن
contains شامل بودن خودداری کردن
withhold مضایقه داشتن خودداری کردن
temperance طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
escapism خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
recoupment خودداری از پرداخت دین به علت وجود علت قانونی
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
forbear امساک کردن خودداری کردن از
forbears امساک کردن خودداری کردن از
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com