Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (4 milliseconds)
English	Persian
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
Other Matches
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
rectifier	اصلاح کننده
corrective	اصلاح کننده
mender	اصلاح کننده
improver	اصلاح کننده
correctives	اصلاح کننده
corrector	اصلاح کننده
amender	اصلاح کننده
emendator	اصلاح کننده
modifiers	اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier	اصلاح کننده تعدیل کننده
self reacting	بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
exerciser	وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
self charging	خود بخود پر شونده
self regulating	خود بخود تنظیم شونده
self tightening	خود بخود تنگ شونده
self rising	خود بخود بلند شونده
self lubricating	خود بخود نرم شونده
shading	اصلاح
melioration	اصلاح
reforms	اصلاح
repair	اصلاح
repaired	اصلاح
reforming	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
reparation	اصلاح
atonement	اصلاح
revisions	اصلاح
rectification	اصلاح
correction	اصلاح
reclamation	اصلاح
alternation	اصلاح
revision	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
arrangement	اصلاح
modifiation	اصلاح
arrangements	اصلاح
reform	اصلاح
emendation	اصلاح
adjustments	اصلاح
regeneration	اصلاح
amendment	اصلاح
improvement	اصلاح
modification	اصلاح
reconciliation	اصلاح
improvements	اصلاح
reformation	اصلاح
betterment	اصلاح
shavind	اصلاح
amendments	اصلاح
adjustment	اصلاح
altered	اصلاح کردن
amended	اصلاح کردن
alters	اصلاح کردن
amending	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
alter	اصلاح کردن
accommodate	اصلاح کردن
modifies	اصلاح کردن
reclaim	اصلاح شدن
reformatory	کانون اصلاح
reformatories	کانون اصلاح
reclaimed	اصلاح شدن
accomodate	اصلاح کردن
ameliorable	قابل اصلاح
repented	اصلاح شدن
revises	حک و اصلاح کردن
eugenics	اصلاح نژاد
amendable	قابل اصلاح
revising	حک و اصلاح کردن
reclaiming	اصلاح شدن
repent	اصلاح شدن
repenting	اصلاح شدن
repents	اصلاح شدن
modify	اصلاح کردن
reformism	اصلاح طلبی
reformation	اصلاح اساسی
redresses	اصلاح کردن
redressed	اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
address modification	اصلاح آدرس
redress	اصلاح کردن
address modification	اصلاح نشانی
accords	اصلاح کردن
accorded	اصلاح کردن
rectifier	وسیله اصلاح
accord	اصلاح کردن
regenarate	اصلاح شده
amend	اصلاح کردن
modifying	اصلاح کردن
right itself	اصلاح شدن
reconcilability	اصلاح پذیری
accommodates	اصلاح کردن
accommodated	اصلاح کردن
emends	اصلاح کردن
emending	اصلاح کردن
emended	اصلاح کردن
emend	اصلاح کردن
corrigibility	اصلاح پذیری
improvably	اصلاح پذیر
incorrigible	اصلاح ناپذیر
arrangement	ترتیب اصلاح
arrangements	ترتیب اصلاح
betterment	اصلاح بهبود
self improvement	اصلاح خود
modification	پیرایش اصلاح
modification	اصلاح مدل
rectified	اصلاح کردن
rectifies	اصلاح کردن
rectify	اصلاح کردن
yates correction	اصلاح یتیس
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
improvability	اصلاح شدنی
renovation	اصلاح نوسازی
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
improvised	اصلاح شده
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
refornable	اصلاح پذیر
reformists	اصلاح طلبانه
reformists	اصلاح طلب
filed	اصلاح کردن
reformable	اصلاح پذیر
self correcting code	کد خود اصلاح
to sct aright	اصلاح کردن
data modification	اصلاح داده ها
modified	اصلاح شده
revise	حک و اصلاح کردن
meliorate	اصلاح کردن
corrigible	اصلاح پذیر
file	اصلاح کردن
reformist	اصلاح طلبانه
mendable	اصلاح پذیر
reformist	اصلاح طلب
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
linebreed	اصلاح نژادی کردن
revised edition	چاپ اصلاح شده
shaving	اصلاح صورت تراشی
revised drawing	رسم اصلاح شده
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
reformers	مصلح اصلاح طلب
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
reformer	مصلح اصلاح طلب
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
repentance	اصلاح مسیر زندگی
recension	چاپ اصلاح شده
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
alterable memory	حافظه اصلاح پذیر
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
corrected score	نمره اصلاح شده
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
revisional	چاپ اصلاح شده
shaveling	ادم اصلاح کرده
interbreed	اصلاح نژاد کردن
correction for guessing	اصلاح برای حدس
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
solicitorship	اصلاح فیما بین
I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
it is past reclaim	دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم
To get a shave.	اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
amend	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
proctor modified compaction test	ازمایش تراکم اصلاح شده
amending	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amended	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
He is incorrigible.	آدم اصلاح پذیری نیست
master file maintenance	تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
orthopaedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
orthogenesis	اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
retrieve	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
retrieves	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
orthopedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
I'd like a haircut, please.	لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
orthodontics	مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
orthodontia	مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
stud	حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
file maintenaee	اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
conciliation	مصالحه حل اختلاف اصلاح ذات البین

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com