Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (8 milliseconds)
English
Persian
autonomy
خود پیروی
Search result with all words
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
Taoism
پیروی از طریقت چینی
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
follow
پیروی کردن از
follow
پیروی استنباط
followed
پیروی کردن از
followed
پیروی استنباط
follows
پیروی کردن از
follows
پیروی استنباط
imitation
پیروی
imitations
پیروی
listen
پیروی کردن از
listened
پیروی کردن از
listening
پیروی کردن از
listens
پیروی کردن از
probity
پیروی دقیق از اصول
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
following
پیروی
imitate
پیروی کردن کپیه کردن
imitated
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
پیروی کردن کپیه کردن
conform
پیروی کردن
conformed
پیروی کردن
conforming
پیروی کردن
conforms
پیروی کردن
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standards
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
sectarianism
پیروی از یک فرقه
subsequent
پیروی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
amenableness
پیروی
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
conformance
پیروی متابعت
conscientiousness
پیروی وجدان
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
conventionalism
پیروی از رسوم
conventionality
پیروی از سنت قدیم
episcopacy
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
faddism
پیروی از مد زودگذر
go by
پیروی کردن از
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
islamism
پیروی از دین اسلام
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
law abidingness
پیروی قانون
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
manichaeism
پیروی از دین مانی
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
orinality
پیروی ابتکار
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
psychologism
پیروی از اصول روانی
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
pursuitmeter
پیروی سنج
religiousness
پیروی مذهب
route transposition
نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
scientism
پیروی از روش علمی
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
sensuousness
پیروی جسمانی
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
sequacity
پیروی
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
subjection
پیروی
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
to do after
پیروی کردن
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
Other Matches
to follow the example of
پیروی کردن از
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
to indulge one's passions
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com