English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (18 milliseconds)
English Persian
feed خوراک دادن
feeds خوراک دادن
nourish خوراک دادن
nourished خوراک دادن
nourishes خوراک دادن
to give to eat خوراک دادن
aliment خوراک دادن
support [nourish, feed] خوراک دادن
Search result with all words
bait خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
feedway مسیرتغذیه و خوراک دادن به جنگ افزار
ingestive بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
Other Matches
gastronome EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
tack خوراک
tacks خوراک
feed خوراک
tacking خوراک
fare خوراک
passage money خوراک
tacked خوراک
intake خوراک
keeps خوراک
fared خوراک
nutrition خوراک
keep خوراک
nutriments خوراک
food خوراک
foods خوراک
nutriment خوراک
feeds خوراک
faring خوراک
chows خوراک
chow خوراک
fares خوراک
messmate هم خوراک
tucker خوراک
messes :یک خوراک
viands خوراک
butterpump غم خوراک
pabulum خوراک
repast خوراک
nourishment خوراک
oligotrophic کم خوراک
intakes خوراک
at mess سر خوراک
repasts خوراک
mess :یک خوراک
victuals خوراک
meats خوراک
meat خوراک
doses یک خوراک دارو
boarding house خوابگاه و خوراک
boarding houses خوابگاه و خوراک
dosing یک خوراک دارو
feed خوراک علوفه
grubs خوراک خواربار
dosed یک خوراک دارو
grubbed خوراک خواربار
dose یک خوراک دارو
feeds خوراک علوفه
eating house خوراک پزخانه
grub خوراک خواربار
treated خوراک رایگان
slipslop خوراک ابکی
recipes خوراک دستور
meal time وقت خوراک
treats خوراک رایگان
preparation of food تهیه خوراک
kingfisher ماهی خوراک
treat خوراک رایگان
snack خوراک مختصر
sitophobia خوراک هراسی
snacks خوراک سرپایی
dishes سینی خوراک
snacks خوراک مختصر
piece de resistance خوراک اصلی
meal time موقع خوراک
dish سینی خوراک
snack خوراک سرپایی
viand خوراک ماکولات
recipe خوراک دستور
slops خوراک ابکی
menu فهرست خوراک
queasiness سنگینی خوراک
gourmets خوراک شناس
plat du jour خوراک روز
timbale خوراک دلمه
gourmet خوراک شناس
chop house خوراک خانه
junk foods گنده خوراک
heterotroph خوراک گیر
junk food گنده خوراک
health foods خوراک بهداشتی
health food خوراک بهداشتی
plats du jour خوراک روز
feedstuff خوراک حیوانات
regale خوراک لذیذ
regaled خوراک لذیذ
regales خوراک لذیذ
regaling خوراک لذیذ
menus فهرست خوراک
autotroph خوراک ساز
food gathering خوراک اوری
feeder خوراک دهنده
feeders خوراک دهنده
at meat سر خوراک یا غذا
frugal food خوراک ساده
food stamps تمبر خوراک
eating خوش خوراک
insects کرم خوراک
dosage یک خوراک دارو
dosages یک خوراک دارو
hors d'oeuvre پیش خوراک
he partook of fare در خوراک ما شریک شد
insect کرم خوراک
cannon fodder خوراک توپ
to d. up خوراک گذاردن
hors d'oeuvres پیش خوراک
suave خوش خوراک
food stamp تمبر خوراک
eating خورد و خوراک
rotisserie مغازه خوراک پزی
Primus چراغ خوراک پزی
he cannot earn his own keep اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
cookers چراغ خوراک پزی
Primuses چراغ خوراک پزی
gratin خوراک ته دیم دار
chilli خوراک لوبیای پر ادویه
revalenta خوراک عدس واردجو
trencherman ادم خوش خوراک
chilies خوراک لوبیای پر ادویه
eating disorder اختلال خورد و خوراک
pitch into به خوراک حمله کردن
cresture conforts خوراک و پوشاک خوب
larder گنجه خوراک خوراکی
chillies خوراک لوبیای پر ادویه
recipes دستور خوراک پزی
kickshaw خوراک خوش مزه
larders گنجه خوراک خوراکی
Chile خوراک لوبیای پر ادویه
kitchener بخاری خوراک پزی
chili خوراک لوبیای پر ادویه
kitchen محل خوراک پزی
kitchens محل خوراک پزی
recipe دستور خوراک پزی
sanguification تبدیل خوراک بخون
fast food تند خوراک تندکار
cooker چراغ خوراک پزی
spaghetti خوراک رشته فرنگی
hopper محفظه خوراک دستگاه
dozing دوز یک خوراک دارو
dozes دوز یک خوراک دارو
dozed دوز یک خوراک دارو
doze دوز یک خوراک دارو
helpings یک وعده یا پرس خوراک
helping یک وعده یا پرس خوراک
dose خوراک دوا یا شربت
dosed خوراک دوا یا شربت
doses خوراک دوا یا شربت
dosing خوراک دوا یا شربت
to eat one's mutton یا کسی خوراک خوردن
convenience food خوراک پیش پخته
convenience foods خوراک پیش پخته
throphogen لایه خوراک ساز
cuisine روش اشپزی خوراک
receiver جعبه خوراک دهنده
receivers جعبه خوراک دهنده
receivers دستگاه خوراک دهنده
dainty گوشت یا خوراک لذیذ
feeding group قسمت خوراک دهنده
feed belt نوار خوراک دهنده
nosh خوراک سبک خوردن
heaters چراغ خوراک پزی
thropholyt لایه خوراک کاه
heater چراغ خوراک پزی
piece deresistance بخش عمده خوراک
holozoic جانور خوراک گیر
receiver دستگاه خوراک دهنده
vegetable diet خوراک سبزی دار
hoppers محفظه خوراک دستگاه
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
it is highly valued as food برای خوراک بسیارمطلوب است
pantler متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
delicacy نازک بینی خوراک لذیذ
gourmets خبره خوراک شراب شناس
the garden provides food باغ خوراک تهیه میکند
doze مقدار کافی از یک دارو خوراک
gourmet خبره خوراک شراب شناس
haricot خوراک راگو با لوبیا سبز
haricots خوراک راگو با لوبیا سبز
dozing مقدار کافی از یک دارو خوراک
colcannon خوراک کلم وسیب زمینی
dozes مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed مقدار کافی از یک دارو خوراک
cookshop دکان خوراک پزی مهمانخانه
delicacies نازک بینی خوراک لذیذ
chemotrophic treatment تسویه خوراک ساخت شیمیایی
gormand خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
hodgepodge خوراک همه چیز درهم
rechauffe خوراک دوباره گرم کرده
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
sea pie خوراک گوشت وسبزی که باارد به پزند
gourmand صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
fruitarianism اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
their principal food is rice خوراک عمده انها برنج است
refect با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
gourmands صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
tortellini خوراک رشته فرنگی پر ازچاشنی جوشانده
casserole فرف خوراک پزی سفالی یاشیشهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com