English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English Persian
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
Other Matches
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
psychogalvanic response پاسخ گالوانیکی- روانی
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
pgr بازتاب گالوانیکی- روانی
psychogalvanic reflex بازتاب گالوانیکی- روانی
ideal galvanic cell سلول گالوانیکی ایده ال
nickel plate اب نیکل دادن گالوانیکی
corrosion خوردگی
corrsion خوردگی
wear خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
wears خوردگی
chafing خوردگی
abrasions خوردگی
abrasion خوردگی
erosion خوردگی
chafes خوردگی
chafe خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
collission بهم خوردگی
backfall زمین خوردگی
rick پیچ خوردگی
ricked پیچ خوردگی
ricking پیچ خوردگی
ricks پیچ خوردگی
cancellation قلم خوردگی
cracking ترک خوردگی
crossing out قلم خوردگی
inurement پینه خوردگی
kink پیچ خوردگی
muss بهم خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
pliature چین خوردگی
rancidity باد خوردگی
ruga تاب خوردگی
rugosity چروک خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
induration پینه خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
queasiness بهم خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
fissuration ترک خوردگی
folium چین خوردگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
indisposedness بهم خوردگی
torsion پیچ خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
disbandment برهم خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
screw پیچ خوردگی
screws پیچ خوردگی
wrinkling چین خوردگی
wrinkles چین خوردگی
wrinkle چین خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
fraction ترک خوردگی
folding چین خوردگی
fractions ترک خوردگی
twists پیچ خوردگی
turmoil بهم خوردگی
twisting پیچ خوردگی
twist پیچ خوردگی
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
amusements فریب خوردگی پذیرایی
hot crack ترک خوردگی گرم
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
amusement فریب خوردگی پذیرایی
turns پیچ خوردگی قرقره
deception حیله فریب خوردگی
fold چین خوردگی زمین
folded چین خوردگی زمین
trainsick دچاربهم خوردگی حال
folds چین خوردگی زمین
turn پیچ خوردگی قرقره
worm hole جای کرم خوردگی
deceptions حیله فریب خوردگی
indispositions بهم خوردگی مزاج
caries کرم خوردگی دندان
folding test ازمایش چین خوردگی
bending over test ازمایش چین خوردگی
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
disorderliness اختلال بهم خوردگی
revolts بهم خوردگی انقلاب
revolt بهم خوردگی انقلاب
cavity کرم خوردگی دندان
cavities کرم خوردگی دندان
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
indisposition بهم خوردگی مزاج
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
passivating پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com