Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
glomerule
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
Other Matches
spicular
مانند خوشه کوچک
crunching
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
augmentative
متراکم شونده متراکم کننده
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
aggregates
متراکم متراکم ساختن
aggregate
متراکم متراکم ساختن
arach noid
بافتهای نرم و شل
paranephritis
اماس بافتهای گرداگردگرده
stupa
کلاله بافتهای حصیری
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
parosteitis
اماس بافتهای پیرامون استخوان
histoloysis
تجزیه وتحلیل بافتهای بدن
lignocellulose
مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
endobiotic
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
leukosis
زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
histogen
منطقه روشن محدودیا غیر محدودی از بافتهای اولیه
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
bestial
حیوانی
creaturely
حیوانی
brutish
حیوانی
zoochemistry
شیمی حیوانی
animal
حیوانی جانوری
animals
حیوانی جانوری
animality
طبیعت حیوانی
glycogen
نشاسته حیوانی
animal fat
چربی حیوانی
animal magnetism
مغناطیس حیوانی
animal oil
روغن حیوانی
animal psychology
روانشناسی حیوانی
animal soap
صابون حیوانی
animal strach
نشاسته حیوانی
animalism
عالم حیوانی
boneblack
کلس حیوانی
animalize
حیوانی کردن
animally
بطور حیوانی
cataplexy
هیپنوتیزم حیوانی
organic
بنیانی حیوانی
zooparasite
انگل حیوانی
zoogeography
جغرافیای حیوانی
animal content
محتوای حیوانی
zoophysics
فیزیک حیوانی
animal black
ذغال حیوانی
instincts
شعور حیوانی
cataplexy
خواب حیوانی
instinct
شعور حیوانی
zoogeographer
کارشناس جغرافیای حیوانی
sarcode
سفیده یاخته حیوانی
animalization
واجد صفات حیوانی
zoogeographic
وابسته به جغرافیای حیوانی
herd book
نسب نامه حیوانی
echinoderm
حیوانی ازدسته خارپوستان
zoogeographical
وابسته به جغرافیای حیوانی
animalization
وجود مواد حیوانی
adipose tissue
چربی حیوانی پیه
glycogenic
تولیدکننده شکردربافتههای حیوانی
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
excrescency
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
dapple
حیوانی که بدنش خالخال باشد
stud
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
biology
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
cynocephalus
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
arrdwolf
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
cluster bomb
خوشه
beard
خوشه
gregarious
خوشه خوشه
beards
خوشه
virginis
خوشه
clusters
خوشه
cluster bombs
خوشه
bunch
خوشه
grouped
<adj.>
خوشه ای
bunched
خوشه
bunches
خوشه
bunching
خوشه
virgo
خوشه
clumping
خوشه
clumps
خوشه
clumped
خوشه
clump
خوشه
raceme
خوشه
cluster
خوشه
rar
خوشه
epizootology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
icker
خوشه ذرت
staller cluster
خوشه ستارهای
mealie
خوشه ذرت
mine mooring
خوشه مین
eared
خوشه دار
glomerule
خوشه دسته
vintager
خوشه چین
oval faced chaser punch
قلم خوشه
galactic cluster
خوشه کهکشانی
tuffet
کلاله خوشه
open cluster
خوشه باز
gleaning
خوشه چینی
globular cluster
خوشه کروی
ear
خوشه زائده
ears
خوشه زائده
super cluster
ابر خوشه
racemiform
خوشه مانند
clumpy
خوشه دار
racemose
بشکل خوشه
gleaner
خوشه چین
earing
خوشه بندی
leak proof
متراکم
densest
متراکم
compressed
متراکم
dense
متراکم
accumulated
متراکم
cumulative distribution
متراکم
agglomerative
متراکم
cumulous
متراکم
compact
متراکم
denser
متراکم
compacts
متراکم
cumulative
متراکم
compactness
متراکم
compacted
متراکم
compacting
متراکم
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
open star cluster
خوشه باز ستارهای
glean
خوشه چینی کردن
spadix
خوشه گریبانه دار
gleaned
خوشه چینی کردن
cluster bombs
خوشه مین خوشهای
clusters
خوشه مین خوشهای
gleans
خوشه چینی کردن
cluster
خوشه مین خوشهای
gleanings
خوشه چینی کردن
botryoidal
شبیه خوشه انگور
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
compresses
متراکم کردن
compressed air
هوای متراکم
compress
متراکم کردن
voluminous
متراکم انبوه
massy
متراکم غلیظ
comperssion capacitor
خازن متراکم
jammed
متراکم کردن
condensing
متراکم کردن
condensing
همچگال متراکم
condenses
متراکم کردن
condenses
همچگال متراکم
compacts
متراکم کردن
jam
متراکم کردن
jams
متراکم کردن
combustor
متراکم کننده
compaction
متراکم کردن
compacting
متراکم کردن
compressing
متراکم کردن
incompact
غیر متراکم
condense
همچگال متراکم
condense
متراکم کردن
compressor
متراکم کننده
compact
متراکم کردن
cumulative frequency
فراوانی متراکم
accumulated capital
سرمایه متراکم
compressors
متراکم کننده
densify
متراکم کردن
dense list
لیست متراکم
dense binary code
رمزدودویی متراکم
compacted
متراکم کردن
data aggregate
دادههای متراکم
agglomerate
متراکم شدن
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
grain head
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
spica
الفا- خوشه سماک اعزل
ear
خوشه دار یاگوشدار کردن
botryoidal
دارای شکل خوشه انگور
tucket
خوشه نرسیده ذرت هندی
ears
خوشه دار یاگوشدار کردن
eared
خوشه کرده سنبله دار
alpha virginis
سماک اعزال الفا- خوشه
grain ear
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
gas compressor
متراکم کننده هوا
cumulous
مانند ابرهای متراکم
packs
متراکم کردن فشردن
pack
متراکم کردن فشردن
clog
متراکم وانباشته کردن
data aggregate
متراکم سازی داده ها
trust fund
وجوه متراکم شده
data compression
متراکم سازی داده ها
condensed mercurytemperature
دمای جیوه متراکم
soil consolidation
متراکم کردن خاک
supercharger
پیش متراکم کننده
supercharge
متراکم کردن مقدماتی
eluvium
خاک باداورده و متراکم
heavily overcast
ابری متراکم
[هواشناسی]
clogs
متراکم وانباشته کردن
clogged
متراکم وانباشته کردن
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
sori
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com