Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English
Persian
well marnered
خوش اطوار خوش اخلاق
Other Matches
ethic
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
mannerism
اطوار قالبی
well-mannered
خوش اطوار
well mannered
خوش اطوار
elegant maners
اطوار فریف
mannerisms
اطوار قالبی
monkosh manners
اطوار راهبی
rustic manners
اطوار روستایی یا ناهنجار
mannerism
اطوار واخلاق شخصی
mannerisms
اطوار واخلاق شخصی
look to your manner
موافب اطوار خود باشید
immoral
بد اخلاق
impatient
بد اخلاق
moralities
اخلاق
morality
اخلاق
moody
بد اخلاق
moral
اخلاق
comportment
اخلاق
characterless
بی اخلاق
reprobate
بد اخلاق
deportment
اخلاق
reprobates
بد اخلاق
pettish
بد اخلاق
rabid
بد اخلاق
public morals
اخلاق حسنه
behavior
سلوک اخلاق
behaviuor
سلوک اخلاق
moralization
اخلاق گرایی
moral philosophy
علم اخلاق
good conduct
حسن اخلاق
moral philosopher
اخلاق دان
ethics
علم اخلاق
creative thinking
تفکر اخلاق
raking
بد اخلاق فاسد
rakes
بد اخلاق فاسد
ehtics
علم اخلاق
frailties
ضعف اخلاق
frailty
ضعف اخلاق
good-natured
خوش اخلاق
moralistic
اخلاق گرایانه
rake
بد اخلاق فاسد
Moral decadence .
فساد اخلاق
edification
تهذیب اخلاق
ethic
کتاب اخلاق
immorally
بر خلاف اخلاق
immoral
خلاف اخلاق
to take a person's measure
با اخلاق کسیرا ازمودن
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
it is an offence to morlity
منافی اخلاق است
moralist
معتقد به اصول اخلاق
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
prejudicial to public morality
منافی اخلاق حسنه
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
well conditioned
دارای اخلاق نیکو
donsie
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
wrong
مخالف اخلاق یا قانون
peculiar
دارای اخلاق غریب
regeneration
نوزایش تهذیب اخلاق
doggery
اخلاق پست بدکاری
personalities
اخلاق و خصوصیات شخص
donsy
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
moral
وابسته بعلم اخلاق
ethical
وابسته به علم اخلاق
wronging
مخالف اخلاق یا قانون
ethically
مطابق علم اخلاق
wrongs
مخالف اخلاق یا قانون
personality
اخلاق و خصوصیات شخص
moralists
معتقد به اصول اخلاق
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edify
اخلاق اموختن تقدیس کردن
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
edified
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies
اخلاق اموختن تقدیس کردن
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
pharisaism
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
good tempered
دیر غضب خوش اخلاق
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
offences against public morals
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
that is an offences to moralit
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
He is I'll - tempered ( bad - tempered ) , but is quite big - hearted .
بد اخلاق است ولی ضمنا" خیلی لوطی است ( دست ودل باز و با صدق وصفا )
overbearingness
تحکم رفتاریا اخلاق تحکم امیز
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com