Dictiornary-Farsi | خوش شانسی نه مهارت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 196 (8 milliseconds)

English	Persian
spiller	خوش شانسی نه مهارت


Other Matches

proficiency rating	طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card	کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
lotteries	شانسی
lottery	شانسی
fluky	شانسی
fortuitous <adj.>	شانسی
stochastic <adj.>	شانسی
swoopstake	شانسی
wanion	بد شانسی
stochastical <adj.>	شانسی
dicey	شانسی
deuce	جن بد شانسی
accidental <adj.>	شانسی
incidental <adj.>	شانسی
haphazard <adj.>	شانسی
contingent [accidental] <adj.>	شانسی
random <adj.>	شانسی
randomly	شانسی
casual [not planned] <adj.>	شانسی
adventitious <adj.>	شانسی
coincidental <adj.>	شانسی
random number	عدد شانسی
random	عدد شانسی
randomly	عدد شانسی
Lucky you! <idiom>	چه خوش شانسی!
per infortunium	به علت بد شانسی
off-chance	شانسی یابختویااقبال
cash in on <idiom>	شانسی سود بردن
happenstance	روی داد شانسی
fat chance <idiom>	هیچ شانسی نداشتند
luck out <idiom>	خوش شانسی آوردن
in luck <idiom>	خوش شانسی آوردن
random mixed	مخلوط شدن به طور شانسی
(be) thrown together <idiom>	شانسی با بقیه هم گروه شدن
lottery	امر شانسی کار الله بختی
lotteries	امر شانسی کار الله بختی
lose out <idiom>	بد شانسی آوردن ،مقام نیاوردن ،باختن
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
dextrously	به مهارت
deftness	مهارت
skill	مهارت
adeptness	مهارت
inexpert	بی مهارت
proficiency	مهارت
handiness	مهارت
credential	مهارت
light handedness	مهارت
expertise	مهارت
unskillful	بی مهارت
expertise	مهارت
competence	مهارت
skilless	بی مهارت
skill less	بی مهارت
qualification	مهارت
adroitness	مهارت
proficiency pay	حق مهارت
masterkiness	مهارت
gripe	مهارت
ingenuity	مهارت
know-how	مهارت
facility	مهارت
artifices	مهارت
skill	مهارت
unskilled	بی مهارت
artifice	مهارت
executing	مهارت
sophistication	مهارت
incompetent	بی مهارت
executed	مهارت
executes	مهارت
technique	مهارت
inapt	بی مهارت
techniques	مهارت
techniques	فن مهارت
groove	مهارت
grooves	مهارت
ham fisted	بی مهارت
ham handed	بی مهارت
knack	مهارت
maladroit	بی مهارت
workmanship	مهارت
technique	فن مهارت
ham-fisted	بی مهارت
execute	مهارت
sissy	آدم بی مهارت
softie/softy	آدم بی مهارت
unskil	ناشی بی مهارت
wimp	آدم بی مهارت
qualification	مهارت فنی
up one's alley <idiom>	مهارت درچیزی
qualification	کسب مهارت
salesmanship	مهارت در فروشندگی
tactless	بی مهارت بی سلیقه
tactlessly	بی مهارت بی سلیقه
versatility	روانی مهارت
namby-pamby	آدم بی مهارت
mollycoddle	آدم بی مهارت
milquetoast	آدم بی مهارت
competence	مهارت فنی
credential	مهارت فنی
qualification	مهارت فنی
skill	مهارت فنی
weed	آدم بی مهارت
wet	آدم بی مهارت
cissy	آدم بی مهارت
jessie	آدم بی مهارت
jessy	آدم بی مهارت
weenie [Am E]	آدم بی مهارت
pussy [Am E]	آدم بی مهارت
pantywaist [Am En]	آدم بی مهارت
weakling	آدم بی مهارت
skillful Šetc	با مهارت ماهرانه
natatorial skill	مهارت در شنا
skill level	پایه مهارت
manual skill	مهارت دستی
manipulation	انجام با مهارت
qualify	کسب مهارت
skill learning	مهارت اموزی
seamanship	مهارت در دریانوردی
qualifies	کسب مهارت
dauber	نقاش بی مهارت
crafts	مهارت نیرنگ
combat proficiency	مهارت رزمی
motor skill	مهارت حرکتی
expertness	خبرویت مهارت
fundamental skill	مهارت بنیادی
human skill	مهارت انسانی
fine skill	مهارت فریف
tact	کاردانی مهارت
craft	مهارت نیرنگ
sport skill	مهارت ورزشی
wuss(y)	آدم بی مهارت
proficiency	مهارت تخصص
facileness	مهارت عدم ثبات
qualification record	پرونده مهارت فنی
master	کسب مهارت کردن
masters	کسب مهارت کردن
qualification badge	نشان مهارت در تیراندازی
skill	مهارت عملی داشتن
mastered	کسب مهارت کردن
diplomatically	از روی مهارت و بصیرت
expert badge	نشان مهارت در تیراندازی
stickhandling	مهارت در استفاده از چوب
sword play	مهارت در بکارگیری شمشیر
technomotorial skill	مهارت تکنیکی- حرکتی
sport skill pattern	الگوی مهارت ورزشی
wonderwork	کار عجیب مهارت
skill level	پایه مهارت فنی
fine art	هر مهارت هنری وفریف
conveyancing	مدیریت از روی مهارت
showboating	نمایش دادن مهارت
seaman ship	مهارت در راندن قایق
surfmanship	مهارت در موج سواری
technique	اصول مهارت روش فنی
overmaster	مهارت کامل پیدا کردن در
quaint	از روی مهارت عجیب و جالب
techniques	اصول مهارت روش فنی
rates	میزان مهارت شدت تغییرات
rate	میزان مهارت شدت تغییرات
overwrought	تهیه شده ازروی مهارت
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
dan	درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
ropemanship	مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
to play a poor game	ناشی بودن مهارت نداشتن
technique	روش با مهارت برای انجام کاری
seeds	رده بندی برحسب مهارت وقدرت
syllogist	کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
techniques	روش با مهارت برای انجام کاری
up one's street [British English] , down one's alley [American English]	مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
seed	رده بندی برحسب مهارت وقدرت
cats	استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
to be out of one's depth	از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
cat	استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
metrist	کسی که در متر کردن مهارت دارد
gymkhanas	مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhana	مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
mallet goal	نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
test examiner	مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
seaman's eye	دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
he muddled through	بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
slugger	بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
triple threat	بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
don't give up the day job <idiom>	[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
solocross	مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
to be unable to hold a candle to somebody <idiom>	در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
trial	مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials	مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
self-	که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
ship handling	مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
gamesmanship	مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
advanced level	پایه مهارت عالی در سطح عالی
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز