Dictiornary-Farsi | خونسرد ساکت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 140 (2 milliseconds)

English	Persian
imperturbable	خونسرد ساکت


Other Matches

cold-shoulder	خونسرد
unflappable	خونسرد
cold-shouldering	خونسرد
cold blooded	خونسرد
cold-shoulders	خونسرد
coldblooded	خونسرد
cold-shouldered	خونسرد
unconcerned	خونسرد
Plegmatic <adj.>	خونسرد
impassive	خونسرد
uninterested	خونسرد
dispassionate	خونسرد
slow to wrath	خونسرد
cold shoulder	خونسرد
laid-back	خونسرد
ectotherm	حیوان خونسرد
poikilotherm	جانور خونسرد
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
meek	بیروح خونسرد
cool as a cucumber <idiom>	خونسرد و شجاع
composed	ارام خونسرد
straight-faced	خونسرد درونریز
coolers	خونسرد خنک کردن
cooled	خونسرد خنک کردن
cools	خونسرد خنک کردن
cool	خونسرد خنک کردن
coolest	خونسرد خنک کردن
cooling off	خونسرد شدن غضب را فرونشاندن
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
dormant	ساکت
lown	ساکت
serene	ساکت
whist	ساکت
acquiescent	ساکت
at pause	ساکت
tace	ساکت
sh	ساکت
cut it out <idiom>	ساکت شو
sockets	ساکت
quieter	ساکت تر
shush	ساکت
tacet	ساکت
soundless	ساکت
tace	ساکت باش
lulling	ساکت شدن
to put down	ساکت کردن
whish	ساکت باش
mutely	بطور ساکت
Quiet!silence!	خاموش ( ساکت ) !
lulled	ساکت شدن
lull	ساکت شدن
he stood still	ساکت ایستاد
silencing	ساکت کردن
lulls	ساکت شدن
h!	ساکت باش
tacet	ساکت باش
dead spot	منطقه ساکت
input socket	ساکت ورودی
keep still	ساکت باش
talk down	ساکت کردن
the sea was lulled	دریا ساکت شد
assuasive	ساکت کننده
hush	ساکت ارام
silences	ساکت کردن
quiet	ساکت کردن
shush	ساکت کردن
mum	ساکت بودن
mums	ساکت بودن
quieten	ساکت کردن
quietened	ساکت کردن
quietening	ساکت کردن
quietens	ساکت کردن
Stop talking! <idiom>	ساکت باش!
Shush! <idiom>	ساکت باش!
quietest	ساکت کردن
still	خاموش ساکت
keep quiet <idiom>	ساکت ماندن
stiller	خاموش ساکت
stillest	خاموش ساکت
Dry up!	ساکت باش!
stills	خاموش ساکت
silent	ساکت بیصدا
Keep quiet! <idiom>	ساکت باش!
Hush! <idiom>	ساکت باش!
pipe down ! <idiom>	ساکت باش!
calming	ساکت ساکن
calms	ساکت ساکن
Keep your trap shut!	ساکت باش !
to lie dormant	ساکت بودن
whist	ساکت کردن
silence	ساکت کردن
calmest	ساکت ساکن
calmer	ساکت ساکن
Hush up! <idiom>	ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue! <idiom>	ساکت باش!
conciliate	ساکت کردن
conciliated	ساکت کردن
conciliates	ساکت کردن
conciliating	ساکت کردن
calm	ساکت ساکن
Silence! <idiom>	ساکت باش!
calmed	ساکت ساکن
silenced	ساکت کردن
mome	ادم ساکت وگیج
unsettled	ساکت نشده فروننشسته
silencer	فرونشاننده ساکت کننده
silencers	فرونشاننده ساکت کننده
to hush up	ساکت نگاه داشتن
stills	ساکت کردن خاموش شدن
stiller	ساکت کردن خاموش شدن
appease	ساکت کردن تسکین دادن
appeased	ساکت کردن تسکین دادن
stillest	ساکت کردن خاموش شدن
appeasing	ساکت کردن تسکین دادن
appeases	ساکت کردن تسکین دادن
still	ساکت کردن خاموش شدن
stanch	خاموش کردن ساکت شدن
It must be quiet.	باید ساکت و آرام باشد.
save one's breath <idiom>	به صرفت است که ساکت باشی
Do you have anything quieter?	آیا چیزی ساکت تر دارید؟
pipe down	راحت باش دادن ساکت شدن
Be quiet so as not to wake the others.	ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
to hold one's tongue	ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet, will you!	ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
I'm sick of that jike, cut it out, can't you?	حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
hold one's tongue <idiom>	جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
calms	: ارام کردن ساکت کردن
still brith	خاموش کردن ساکت کردن
muffle	خاموش کردن ساکت کردن
muffles	خاموش کردن ساکت کردن
extinguish	ساکت کردن ملغی کردن
extinguishes	ساکت کردن ملغی کردن
extinguishing	ساکت کردن ملغی کردن
calm	: ارام کردن ساکت کردن
calmed	: ارام کردن ساکت کردن
calmer	: ارام کردن ساکت کردن
calmest	: ارام کردن ساکت کردن
calming	: ارام کردن ساکت کردن
muffling	خاموش کردن ساکت کردن