Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
duble option
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
Other Matches
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
buyer's option to duble
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
current
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
alternating current
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
caveatemptor
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
seller's option to duble
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
transfigures
تغییر صورت دادن
transfiguring
تغییر صورت دادن
transfigured
تغییر صورت دادن
transfigure
تغییر صورت دادن
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
earnest
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
uninitialized
ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
premium statement
صورت اضافه ارزش سهام
assignments
عمل تغییر نوع یک مقدار
assignment
عمل تغییر نوع یک مقدار
saving function
صورت مقدار پس انداز درامدشخص
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
accumulated depreciation
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
knocked down
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expanding
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
voltage
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
bitmap
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
voltages
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
customize
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
income elasticity of demand
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
defaulting
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
ripple through effect
نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
dynamic
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fixes
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
dynamically
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
fix
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gain
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gained
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
autos
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
shifting
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
give one's right arm
<idiom>
به کسی ارزش دادن
initialize
ارزش اغازی دادن
devaluation
کاهش دادن ارزش پول
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
sellers
بایع
seller
بایع
vendors
بایع
vendor
بایع
underlet
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
caveatemptor
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
rem
مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
vender
بایع طواف
setting up
مقدار دادن به یک بیت
sets
مقدار دادن به یک بیت
set
مقدار دادن به یک بیت
initialize
مقدار اولیه دادن
massaging
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
ماساژ دادن تغییر دادن
massaged
ماساژ دادن تغییر دادن
massages
ماساژ دادن تغییر دادن
vender's lien
حق حبس بایع در معامله اراضی
back wardation
تعیین اجل برای بایع
dynamically
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
effectuate
انجام دادن صورت دادن
object of sale
مبیع
the thing sold
مبیع
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
capacities
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacity
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
wake up
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
particulars of sale
اوصاف مبیع
realign
تغییر دادن
realigning
تغییر دادن
redeploy
[staff]
تغییر دادن
realigns
تغییر دادن
permute
تغییر دادن
to turn something into something
تغییر دادن به
to convert something into something
تغییر دادن به
mutate
تغییر دادن
change
تغییر دادن
convert
تغییر دادن
transact
تغییر دادن
reset
تغییر دادن
modifies
تغییر دادن
mutated
تغییر دادن
alter
تغییر دادن
mutates
تغییر دادن
mutating
تغییر دادن
to turn
[into]
تغییر دادن
amend
تغییر دادن
amended
تغییر دادن
amending
تغییر دادن
realigned
تغییر دادن
alters
تغییر دادن
altering
تغییر دادن
changing
تغییر دادن
modify
تغییر دادن
modifying
تغییر دادن
changed
تغییر دادن
changes
تغییر دادن
altered
تغییر دادن
shift
تغییر دادن
shifts
تغییر دادن
shifted
تغییر دادن
assignments
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignment
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
faceted code
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
carry into effect
صورت دادن
make something happen
صورت دادن
actualise
[British]
صورت دادن
carry ineffect
صورت دادن
put into effect
صورت دادن
actualize
صورت دادن
carry out
صورت دادن
put inpractice
صورت دادن
to put in to shape
سر و صورت دادن
implement
صورت دادن
put ineffect
صورت دادن
stepped motor
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
remodeled
تغییر وضع دادن
disguised
تغییر قیافه دادن
remodels
تغییر وضع دادن
transfiguring
تغییر شکل دادن
transfigured
تغییر شکل دادن
transfigure
تغییر شکل دادن
changing
تغییر دادن تبدیل
remodeling
تغییر وضع دادن
transfigures
تغییر شکل دادن
remodelling
تغییر وضع دادن
remodelled
تغییر وضع دادن
changes
تغییر دادن تبدیل
veer
تغییر عقیده دادن
misshape
تغییر شکل دادن
veered
تغییر عقیده دادن
transformed
تغییر شکل دادن
switch
تغییر جهت دادن
change
تغییر دادن تبدیل
veers
تغییر عقیده دادن
transmuting
تغییر هیئت دادن
remodel
تغییر وضع دادن
transform
تغییر شکل دادن
changed
تغییر دادن تبدیل
modification
تغییر شکل دادن
sing a different tune
<idiom>
تغییر جهت دادن
go about
تغییر جهت دادن
to change ones mind
تغییر رای دادن
to change the tack
تغییر رویه دادن
discolors
تغییر رنگ دادن
tune
تغییر فرکانس دادن
discolour
تغییر رنگ دادن
disguise
تغییر قیافه دادن
shift the rudder
تغییر دادن سکان
discoloured
تغییر رنگ دادن
discolouring
تغییر رنگ دادن
discolours
تغییر رنگ دادن
colours
تغییر رنگ دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com