Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
imaginative <adj.>	خیال آفرین
Other Matches
hot <adj.>	جنجال آفرین
creator of the world	جهان آفرین
rumbustious <adj.>	جنجال آفرین
epic	حماسه آفرین
troublesome <adj.>	دردسر آفرین
Homeric	حماسه آفرین
horrible <adj.>	دهشت آفرین
degenerative <adj.>	زوال آفرین
obstructive <adj.>	مانع آفرین
troublemaker	مسئله آفرین
problematic <adj.>	مسئله آفرین
temptress	وسوسه آفرین
seductress	وسوسه آفرین
entrepreneur	کار آفرین
creator	جان آفرین
controversial <adj.>	بحث آفرین
heroic	حماسه آفرین
extoll	آفرین گفتن
extol	آفرین گفتن
acclamation	آفرین [تشویق] [تحسین]
I give you full marks for that .	نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
mind	خیال
minding	خیال
minds	خیال
spectrum	خیال
fancied	خیال
doubleganger	خیال
whim	خیال
fancies	خیال
whims	خیال
figments	خیال
figment	خیال
fantasy	خیال
fantasies	خیال
humouring	خیال
humours	خیال
humoured	خیال
humour	خیال
humors	خیال
apparition	خیال
apparitions	خیال
notional	خیال
fanciest	خیال
freewheeling	بی خیال
get off	بی خیال شدن
phantasy	خیال
phantasma	خیال
inapprehensive	بی خیال
fancy	خیال
fancying	خیال
conceptualization	خیال
hallucination	خیال
fantasm	خیال
fata morgana	خیال
idealogy	خیال
humoring	خیال
carefree	بی خیال
design	خیال
designs	خیال
hallucinations	خیال
fictions	خیال
ideologies	خیال
notion	خیال
notions	خیال
wraith	خیال
ideology	خیال
wraiths	خیال
dump	خیال
plan	خیال
phantoms	خیال
fiction	خیال
phantom	خیال
intentions	خیال
humored	خیال
plans	خیال
intention	خیال
absent-mindedly	پریشان خیال
humor	خیال مزاح
fanciers	خیال باز
high flying	خیال پرور
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
puzzleheaded	اشفته خیال
ideate	خیال کردن
wool-gathering	خواب و خیال
supposable	خیال کردن
maya	خواب و خیال
revery	خیال خام
scatter brained	پریشان خیال
i intend to stay here	خیال دارم که ...
specter	خیال وفکر
ideation	خیال اندیشی
whim wham	خیال وسواس
revery	خیال واهی
harebrained	بیفکرو خیال
absent-minded	پریشان خیال
absent minded	پریشان خیال
fanciers	خیال باف
fancier	خیال باز
fancier	خیال باف
thoughts	افکار خیال
thought	افکار خیال
idealism	خیال اندیشی
ghosts	جان خیال
ghost	جان خیال
autism	خیال پرستی
idea	فکر خیال
ideas	فکر خیال
absent	پریشان خیال
flights of fancy	بال خیال
starry eyed	خیال پرور
abstracted	پریشان خیال
starry-eyed	خیال پرور
starry-eyed	خیال اندیش
starry eyed	خیال اندیش
Utopias	وهم و خیال
visions	خیال تصور
vision	خیال تصور
high flying	بلند خیال
impressions	عقیده خیال
an absurd notion	خیال بیهوده
daydreamed	خیال باطل
Utopia	وهم و خیال
daydreaming	خیال باطل
cloud castle	خیال خام
daydreams	خیال باطل
think	خیال کردن
reveries	خیال واهی
spectre	خیال وفکر
thinks	خیال کردن
daydream	خیال باطل
deems	خیال کردن
deeming	خیال کردن
abstractedly	با پریشانی خیال
abstractionism	خیال بافی
impression	عقیده خیال
absentminded	پریشان خیال
chimeras	خیال واهی
chimera	خیال واهی
spectres	خیال وفکر
deem	خیال کردن
deemed	خیال کردن
chimaera	خیال واهی
imaginary	وهمی خیال
day dreaming	خیال پروری
reverie	خیال خام
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
reverie	خیال واهی
far away	پریشان خیال
uneasy	پریشان خیال
forced fantasy	خیال فراخوانده
fancy free	عاری از خیال
reveries	خیال خام
specters	خیال وفکر
futurism	خیال پرستی
daydreamer	خیال باف
going to	خیال داشتن
he thought	خیال می کرد
uneasily	پریشان خیال
intend	خیال داشتن فهمیدن
envisioning	خیال بافی کردن
envisions	خیال بافی کردن
dreamers	ادم خیال باف
illusions	خیال باطل وهم
illusion	خیال باطل وهم
intending	خیال داشتن فهمیدن
intends	خیال داشتن فهمیدن
gawked	بی خیال نگاه کردن
gawk	بی خیال نگاه کردن
daydreams	خیال باطل کردن
daydreaming	خیال باطل کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
envisioned	خیال بافی کردن
gawking	بی خیال نگاه کردن
gawks	بی خیال نگاه کردن
envision	خیال بافی کردن
dreamer	ادم خیال باف
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
simulacrum	صورت خیالی خیال
cloud land	عالم خیال یافرض
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
daydream	خیال باطل کردن
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
fantasises	به خواب و خیال فرورفتن
quixote	ادم خیال پرست
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
phantasm	حاصل خیال ووهم
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
to space out	پریشان خیال شدن
cloud-cuckoo-land	سرزمین خواب و خیال
incogitant	بی خیال فارغ البال
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
fantasised	به خواب و خیال فرورفتن
his intentions are good	خیال بدی ندارد
I am thinding of going to Europe.	خیال دارم به اروپ؟ بروم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com