Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
humor	خیال مزاح
Other Matches
humorless	بی مزاح
humoured	مزاح خلق
humored	مزاح خلق
humors	مزاح خلق
humoring	مزاح خلق
humouring	مزاح خلق
jests	مزاح گفتن
jest	مزاح گفتن
humours	مزاح خلق
humour	مزاح خلق
wit	لطافت طبع مزاح
pranks	مزاح شوخ طبعی
prank	مزاح شوخ طبعی
wits	لطافت طبع مزاح
humoured	خیال
humour	خیال
inapprehensive	بی خیال
apparitions	خیال
humors	خیال
idealogy	خیال
phantasy	خیال
humoring	خیال
fata morgana	خیال
humored	خیال
conceptualization	خیال
doubleganger	خیال
fantasm	خیال
humouring	خیال
whim	خیال
whims	خیال
fancied	خیال
fancies	خیال
fanciest	خیال
fancy	خیال
fancying	خیال
spectrum	خیال
minds	خیال
humours	خیال
fantasies	خیال
fantasy	خیال
apparition	خیال
notional	خیال
figment	خیال
figments	خیال
mind	خیال
minding	خیال
intention	خیال
designs	خیال
freewheeling	بی خیال
notion	خیال
dump	خیال
wraith	خیال
wraiths	خیال
hallucination	خیال
hallucinations	خیال
design	خیال
plans	خیال
plan	خیال
intentions	خیال
notions	خیال
get off	بی خیال شدن
fiction	خیال
phantasma	خیال
carefree	بی خیال
ideologies	خیال
phantoms	خیال
ideology	خیال
phantom	خیال
fictions	خیال
high flying	خیال پرور
i intend to stay here	خیال دارم که ...
high flying	بلند خیال
he thought	خیال می کرد
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
flights of fancy	بال خیال
impression	عقیده خیال
chimeras	خیال واهی
maya	خواب و خیال
ideation	خیال اندیشی
puzzleheaded	اشفته خیال
imaginative <adj.>	خیال آفرین
ideate	خیال کردن
revery	خیال واهی
absent	پریشان خیال
impressions	عقیده خیال
forced fantasy	خیال فراخوانده
revery	خیال خام
far away	پریشان خیال
fancy free	عاری از خیال
supposable	خیال کردن
chimaera	خیال واهی
cloud castle	خیال خام
scatter brained	پریشان خیال
day dreaming	خیال پروری
futurism	خیال پرستی
whim wham	خیال وسواس
going to	خیال داشتن
absentminded	پریشان خیال
abstractedly	با پریشانی خیال
abstractionism	خیال بافی
an absurd notion	خیال بیهوده
specter	خیال وفکر
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
wool-gathering	خواب و خیال
harebrained	بیفکرو خیال
daydreamer	خیال باف
chimera	خیال واهی
absent minded	پریشان خیال
starry eyed	خیال اندیش
deems	خیال کردن
daydream	خیال باطل
visions	خیال تصور
vision	خیال تصور
uneasy	پریشان خیال
fancier	خیال باز
daydreaming	خیال باطل
ideas	فکر خیال
daydreams	خیال باطل
deeming	خیال کردن
starry eyed	خیال پرور
abstracted	پریشان خیال
absent-mindedly	پریشان خیال
uneasily	پریشان خیال
specters	خیال وفکر
spectre	خیال وفکر
spectres	خیال وفکر
starry-eyed	خیال پرور
starry-eyed	خیال اندیش
deem	خیال کردن
deemed	خیال کردن
idea	فکر خیال
daydreamed	خیال باطل
think	خیال کردن
autism	خیال پرستی
idealism	خیال اندیشی
ghosts	جان خیال
reverie	خیال واهی
ghost	جان خیال
reverie	خیال خام
Utopia	وهم و خیال
imaginary	وهمی خیال
reveries	خیال واهی
reveries	خیال خام
thought	افکار خیال
thoughts	افکار خیال
absent-minded	پریشان خیال
fancier	خیال باف
fanciers	خیال باف
thinks	خیال کردن
Utopias	وهم و خیال
fanciers	خیال باز
fantasises	به خواب و خیال فرورفتن
illusion	خیال باطل وهم
cloud-cuckoo-land	سرزمین خواب و خیال
fantasised	به خواب و خیال فرورفتن
illusions	خیال باطل وهم
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
to space out	پریشان خیال شدن
With an easy mind (conscience).	با خیال (وجدان ) راحت
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
intend	خیال داشتن فهمیدن
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
envisioned	خیال بافی کردن
dreamer	ادم خیال باف
i gave up the idea	از ان خیال منصرف شدم
his intentions are good	خیال بدی ندارد
daydream	خیال باطل کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
daydreaming	خیال باطل کردن
daydreams	خیال باطل کردن
gawk	بی خیال نگاه کردن
gawked	بی خیال نگاه کردن
gawking	بی خیال نگاه کردن
gawks	بی خیال نگاه کردن
envision	خیال بافی کردن
cloud land	عالم خیال یافرض
envisioning	خیال بافی کردن
envisions	خیال بافی کردن
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
dreamers	ادم خیال باف
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
quixote	ادم خیال پرست
phantasm	حاصل خیال ووهم
incogitant	بی خیال فارغ البال
simulacrum	صورت خیالی خیال
intending	خیال داشتن فهمیدن
intends	خیال داشتن فهمیدن
to be under the i. ihat...	براین عقیده یا خیال بودن
it look like rain	گویا خیال باریدن دارد
to form a notion	اندیشه کردن خیال بستن
undesigning	ساده صاف وساده بی خیال
autistic	وابسته به خیال پرستی توهمی
It lookes like rain.	هوا خیال باریدن دارد
I am thinding of going to Europe.	خیال دارم به اروپ؟ بروم
He fabcies himself as a writer (author).	به خیال خودش نویسنده است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com