Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
no end to (of)
<idiom>
خیلی زیاد،بهنظر تمام شده
Other Matches
superabundant
خیلی زیاد
oodles
خیلی زیاد
extreme
خیلی زیاد
lots
خیلی زیاد
far
زیاد خیلی
superrabundant
خیلی زیاد
infinitely
خیلی زیاد
exceeding
خیلی زیاد
raff
خیلی زیاد
abject poverty
فقر خیلی زیاد
barrelful
مقدار خیلی زیاد
very many book
کتابهای خیلی زیاد
very long
برد خیلی زیاد
very high frequency
فرکانس خیلی زیاد
an arm and a leg
<idiom>
پول خیلی زیاد
oodlins
خیلی زیاد توده
to the full
<idiom>
خیلی زیاد ،به طور کامل
have one's heart set on something
<idiom>
چیزی را خیلی زیاد خواستن
like crazy
<idiom>
خیلی سریع با انرژی زیاد
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
spate
تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
to have one's work cut out
[for one]
<idiom>
کار خیلی زیاد و سخت داشتن
What brazen cheek ! Ilike your impudence .
بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
to have a spree
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a binge
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to be on the razzle
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
blockbuster
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
emergency
خیلی خیلی فوری
emergencies
خیلی خیلی فوری
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
تمام نما اینه تمام نما
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
not a few
خیلی ها
routh
خیلی
many
خیلی
in large quantities
خیلی خیلی
copious
خیلی
highly
خیلی
ten
خیلی
dammit
خیلی
damn
خیلی
for long
خیلی
abysmal
<adj.>
خیلی بد
very little
خیلی کم
to a large extent
خیلی
very
خیلی
far and away
خیلی
villainous
خیلی بد
dumpiness
خیلی
hand and glove
خیلی صمیمی
far off
خیلی دور
pluperfect
خیلی عالی
it is very easily done
خیلی به اسانی
to pieces
<idiom>
خیلی زیاده
corking
خیلی زیبا
hit bottom
<idiom>
خیلی پست
by leaps and bounds
خیلی تند
too tough
خیلی سفت
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
immediate
خیلی فوری
far and away
خیلی دور
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
خیلی بادقت
parlous
خیلی مهیب
in seventh heaven
<idiom>
خیلی خوشحال
lower most
خیلی پست تر
Many thanks!
خیلی ممنون!
number one
خیلی خوب
open-and-shut
خیلی سهل
open and shut
خیلی سهل
mad as a hornet
<idiom>
خیلی عصبانی
not so hot
<idiom>
نه خیلی خوب
get up the nerve
<idiom>
خیلی شلوغ
dead slow
خیلی اهسته
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
level best
خیلی عالی
level best
خیلی خوب
lily white
خیلی سفید
many people
خیلی از مردم
pitch-black
خیلی سیاه
pitch black
خیلی سیاه
as stiff as a poker
خیلی خشک
extras
بسیار خیلی
tickled pink
<idiom>
خیلی شادوخوشحال
hand in glove
خیلی نزدیک
immensurable
خیلی قدیم
as good as
خیلی خوب
extra-
بسیار خیلی
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
extra
بسیار خیلی
whopping
خیلی بزرگ
iam in bad
خیلی محتاجم
I spoke my mind.
من خیلی رک گفتم.
piping hot
خیلی داغ
precise
خیلی دقیق
hand in glove
خیلی صمیمی
giantess
زن خیلی قدبلند
benedicite
خیلی خوب
really sick
خیلی محشر
really wicked
خیلی محشر
decrepit
خیلی پیر
jolly
بذله گو خیلی
before you can say knife
خیلی زود
too bad
<idiom>
خیلی بد ،غم انگیز
hand and glove
خیلی نزدیک
(as) old as the hills
<idiom>
خیلی قدیمی
at most
خیلی باشد
fortissimo
خیلی بلند
in no time
خیلی زود
skin and bones
<idiom>
خیلی لاغر
wicked
<adj.>
خیلی خوب
swith
خیلی عظیم
thank you very much
خیلی متشکرم
whacking
خیلی بزرگ
nifty
خیلی خوب
niftiest
خیلی خوب
niftier
خیلی خوب
whackings
خیلی بزرگ
to spread like wildfire
خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness
خیلی متکبر
faraway
خیلی دور
costs and arm and a leg
<idiom>
خیلی گرونه
subminiature
خیلی کوچک
often
خیلی اوقات
highs
خیلی بزرگ
sappy
خیلی احساساتی
senseful
خیلی حساس
highest
خیلی بزرگ
high
خیلی بزرگ
skinless
خیلی حساس
span new
خیلی تازه
ultraconservative
خیلی محتاط
frequently
خیلی اوقات
raucous
خیلی نامرتب
seldom
خیلی کم ندرتا
precipitating
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
bone dry
خیلی خشک
precipitated
خیلی سریع
precipitate
خیلی سریع
To take with a pinch of salt.
خیلی جدی نگرفتن
goody goody
خیلی خوب
goody-goody
خیلی خوب
very good
خیلی خوب
quaint
خیلی فریف
She is very pretentious.
خیلی ادعادارد
very light
خیلی سبک
once in the blue moon
خیلی بندرت
goody-goodies
خیلی خوب
wells
خیلی خوب
well
خیلی خوب
glorious
خیلی خوب
stentorian
خیلی بلند
awesome
<adj.>
خیلی خوب
pianissmo
خیلی نرم
a lot of times
<adv.>
خیلی از اوقات
frequently
<adv.>
خیلی از اوقات
of vital importance
خیلی ضروری
oftentimes
خیلی اوقات
great
<adj.>
خیلی خوب
He is a loose card .
خیلی ول است
many times
<adv.>
خیلی از اوقات
often
<adv.>
خیلی از اوقات
overstrung
خیلی حساس
confidential
خیلی محرمانه
regularly
[often]
<adv.>
خیلی از اوقات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com