English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (23 milliseconds)
English Persian
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
Search result with all words
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
micronutrient ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
This position is much too small for me . این سمت برای من خیلی کوچک است
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
beside one's self <idiom> خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
for next to nothing <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
Other Matches
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
dammit خیلی
dumpiness خیلی
highly خیلی
very little خیلی کم
copious خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
villainous خیلی بد
many خیلی
to a large extent خیلی
in large quantities خیلی خیلی
for long خیلی
not a few خیلی ها
very خیلی
damn خیلی
ten خیلی
routh خیلی
far and away خیلی
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
wicked <adj.> خیلی خوب
cool <adj.> خیلی خوب
raff خیلی زیاد
in no time خیلی زود
frequently <adv.> خیلی از اوقات
confidential خیلی محرمانه
great <adj.> خیلی خوب
once in the blue moon خیلی بندرت
hand and glove خیلی صمیمی
number one خیلی خوب
hand in glove خیلی نزدیک
hand and glove خیلی نزدیک
hand in glove خیلی صمیمی
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
many times <adv.> خیلی از اوقات
by leaps and bounds خیلی تند
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
immensurable خیلی قدیم
of vital importance خیلی ضروری
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
lower most خیلی پست تر
precise خیلی دقیق
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
too tough خیلی سفت
often <adv.> خیلی از اوقات
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
oftentimes خیلی اوقات
iam in bad خیلی محتاجم
superrabundant خیلی زیاد
precipitated خیلی سریع
lily white خیلی سفید
lots خیلی زیاد
precipitate خیلی سریع
level best خیلی خوب
level best خیلی عالی
span new خیلی تازه
as good as خیلی خوب
as stiff as a poker خیلی خشک
far زیاد خیلی
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness خیلی متکبر
precipitates خیلی سریع
precipitating خیلی سریع
exceeding خیلی زیاد
awesome <adj.> خیلی خوب
swith خیلی عظیم
thank you very much خیلی متشکرم
Many thanks! خیلی ممنون!
whackings خیلی بزرگ
whacking خیلی بزرگ
subminiature خیلی کوچک
niftier خیلی خوب
many persons خیلی اشخاص
niftiest خیلی خوب
nifty خیلی خوب
many people خیلی اشخاص
many people خیلی از مردم
at most خیلی باشد
skinless خیلی حساس
really sick خیلی محشر
piping hot خیلی داغ
really wicked خیلی محشر
fortissimo خیلی بلند
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
ritzy خیلی شیک
bone dry خیلی خشک
benedicite خیلی خوب
before you can say knife خیلی زود
extras بسیار خیلی
senseful خیلی حساس
ultraconservative خیلی محتاط
oodles خیلی زیاد
sappy خیلی احساساتی
it is very easily done خیلی به اسانی
rotundily چاقی خیلی
pitch-black خیلی سیاه
faraway خیلی دور
pitch black خیلی سیاه
very light خیلی سبک
much was said خیلی حرفهازده شد
much worse خیلی بدتر
extra بسیار خیلی
extra- بسیار خیلی
He is a loose card . خیلی ول است
stentorian خیلی بلند
pianissmo خیلی نرم
to pieces <idiom> خیلی زیاده
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
quaint خیلی فریف
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
pluperfect خیلی عالی
immediate خیلی فوری
wells خیلی خوب
well خیلی خوب
parlous خیلی مهیب
glorious خیلی خوب
very good خیلی خوب
goody-goody خیلی خوب
hit bottom <idiom> خیلی پست
goody goody خیلی خوب
open-and-shut خیلی سهل
corking خیلی زیبا
goody-goodies خیلی خوب
whopping خیلی بزرگ
primely خیلی خوب
jolly بذله گو خیلی
precisian خیلی دقیق
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
frequently خیلی اوقات
high خیلی بزرگ
highest خیلی بزرگ
highs خیلی بزرگ
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
often خیلی اوقات
superabundant خیلی زیاد
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
pixilated خیلی حساس
dead slow خیلی اهسته
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
(a) snap <idiom> خیلی ساده
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
giantess زن خیلی قدبلند
Neanderthal خیلی کهنه
raucous خیلی نامرتب
extreme خیلی زیاد
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
far off خیلی دور
infinitely خیلی زیاد
overstrung خیلی حساس
far and away خیلی دور
To take with a pinch of salt. خیلی جدی نگرفتن
open and shut خیلی سهل
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
seldom خیلی کم ندرتا
decrepit خیلی پیر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
voracious پرولع خیلی گرسنه
do the trick <idiom> خیلی خوب کارکردن
for a wonder خیلی عجیب است که
on a shoestring <idiom> باپول خیلی کمی
foam at the mouth <idiom> خیلی عصبانی شدن
it is wringing خیلی تراست یا اب دارد
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time . به ما خیلی خوش گذشت
It is much sought after خیلی طالب دارد.
on cloud nine <idiom> خیلی خوشحال وشاد
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
it is very late خیلی دیرشده است
lentissimo خیلی ملایم واهسته
it is plenty good enough خیلی هم خوب است
eyes pop out <idiom> خیلی متعجب شدن
nutty as a fruitcake <idiom> خیلی دیوانه وابله
It is quite likely that …. خیلی احتمال می رود که …
in a nutshell بطور خیلی مختصر
it is of frequent خیلی مورد دارد
fall for <idiom> خیلی عاشق بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com