Dictiornary-Farsi | خیلی شهوتی است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
She is very passionate. She is over –sexed.	خیلی شهوتی است


Other Matches

horny <adj.>	شهوتی
randy [British E] <adj.>	شهوتی
goaty	شهوتی
concupiscent	شهوتی
oversexed	شهوتی
horny	شیپوری شهوتی
hornier	شیپوری شهوتی
horniest	شیپوری شهوتی
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
not a few	خیلی ها
very	خیلی
many	خیلی
for long	خیلی
to a large extent	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
routh	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
very little	خیلی کم
villainous	خیلی بد
highly	خیلی
far and away	خیلی
dammit	خیلی
damn	خیلی
ten	خیلی
dumpiness	خیلی
copious	خیلی
far and away	خیلی دور
by leaps and bounds	خیلی تند
toploftiness	خیلی متکبر
far off	خیلی دور
benedicite	خیلی خوب
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
dead slow	خیلی اهسته
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
superrabundant	خیلی زیاد
corking	خیلی زیبا
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
before you can say knife	خیلی زود
at most	خیلی باشد
thank you very much	خیلی متشکرم
swith	خیلی عظیم
extreme	خیلی زیاد
pluperfect	خیلی عالی
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
jolly	بذله گو خیلی
precise	خیلی دقیق
pitch black	خیلی سیاه
pitch-black	خیلی سیاه
piping hot	خیلی داغ
too tough	خیلی سفت
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
far	زیاد خیلی
as good as	خیلی خوب
as stiff as a poker	خیلی خشک
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
pixilated	خیلی حساس
many people	خیلی از مردم
lower most	خیلی پست تر
lily white	خیلی سفید
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
precisian	خیلی دقیق
it is very easily done	خیلی به اسانی
primely	خیلی خوب
He is a loose card .	خیلی ول است
many people	خیلی اشخاص
many persons	خیلی اشخاص
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
pianissmo	خیلی نرم
overstrung	خیلی حساس
bone dry	خیلی خشک
oftentimes	خیلی اوقات
of vital importance	خیلی ضروری
number one	خیلی خوب
much worse	خیلی بدتر
much was said	خیلی حرفهازده شد
in no time	خیلی زود
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
immensurable	خیلی قدیم
hand in glove	خیلی صمیمی
span new	خیلی تازه
subminiature	خیلی کوچک
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
ultraconservative	خیلی محتاط
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
skinless	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sappy	خیلی احساساتی
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
iam in bad	خیلی محتاجم
raff	خیلی زیاد
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
hit bottom <idiom>	خیلی پست
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
ritzy	خیلی شیک
very light	خیلی سبک
rotundily	چاقی خیلی
giantess	زن خیلی قدبلند
stentorian	خیلی بلند
faraway	خیلی دور
high	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
highs	خیلی بزرگ
Many thanks!	خیلی ممنون!
often	خیلی اوقات
frequently	خیلی اوقات
precipitating	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitate	خیلی سریع
really wicked	خیلی محشر
really sick	خیلی محشر
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
infinitely	خیلی زیاد
whopping	خیلی بزرگ
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
fortissimo	خیلی بلند
superabundant	خیلی زیاد
often <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
parlous	خیلی مهیب
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
immediate	خیلی فوری
decrepit	خیلی پیر
open and shut	خیلی سهل
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.
exceeding	خیلی زیاد
extra	بسیار خیلی
extra-	بسیار خیلی
extras	بسیار خیلی
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
open-and-shut	خیلی سهل
goody-goodies	خیلی خوب
wells	خیلی خوب
once in the blue moon	خیلی بندرت
whacking	خیلی بزرگ
nifty	خیلی خوب
well	خیلی خوب
raucous	خیلی نامرتب
niftier	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
oodles	خیلی زیاد
goody goody	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
goody-goody	خیلی خوب
lots	خیلی زیاد
Neanderthal	خیلی کهنه
hand in glove	خیلی نزدیک
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
awesome <adj.>	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
quaint	خیلی فریف
wicked <adj.>	خیلی خوب
seldom	خیلی کم ندرتا
whackings	خیلی بزرگ
confidential	خیلی محرمانه
His manners are free and easy.	خیلی خودمانی است
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …
He is loaded.	خیلی خر پول است
We had a very enjoyable time .	به ما خیلی خوش گذشت
We get along splendidly(fine)	خیلی با هم جور هستیم
She is extremly restive.	خیلی بی تابی می کند
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
very long	برد خیلی زیاد
very high	ارتفاع خیلی بالا
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
ultra	خیلی متعصب مافوق
far cry from <idiom>	[خیلی فرق داره با]
aquamarine <adj.> <noun>	آبی خیلی روشن
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
very many book	کتابهای خیلی زیاد
very short	برد خیلی کوتاه
very short	شعاع عمل خیلی کم
mammoth task	وظیفه خیلی بزرگ

She is very passionate. She is over –sexed.

خیلی شهوتی است