Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
Other Matches
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
I'm in a hurry.
من عجله دارم
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
I live a very regular life .
زندگی خیلی منظمی دارم
I am very busy today .
امروز خیلی کار دارم
iam proud to know him
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
speeding
عجله
snaps
عجله
snapping
عجله
snapped
عجله
hustle
عجله
forwardness
عجله
speeds
عجله
unhurriedly
بی عجله
haste
عجله
hasty
با عجله
hurrying
عجله
hustling
عجله
hurry
عجله
hurries
عجله
hustles
عجله
hustled
عجله
unhurried
بی عجله
speed
عجله
post
عجله
in a hurry
در عجله
snap
عجله
post-
عجله
hastiness
عجله
posted
عجله
posts
عجله
hurriedness
عجله
expeditious
از روی عجله
to be pressed for time
عجله داشتن
hotfoot
عجله کردن
hying
عجله کردن
in a hurried state
در حال عجله
festinate
عجله کردن
precipitous
از روی عجله
expedience
عجله کارمهم
to be under deadline pressure
عجله داشتن
hie
عجله کردن
hold hard
عجله نکنید
busks
عجله کردن
busking
عجله کردن
busked
عجله کردن
busk
عجله کردن
hurry up
عجله کنید
in a rush
<idiom>
عجله داشتن
in a hurry
<idiom>
عجله داشتن
make a hurry
عجله کنید
to make a hurry
عجله کردن
shuffle off
به عجله برداشتن
get a move on
<idiom>
عجله کردن
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
step on the gas
<idiom>
عجله کردن
step on it
<idiom>
عجله کردن
get cracking
<idiom>
عجله کردن
haste
عجله کردن
take your time
عجله نکن
hurrying
عجله کردن
birr
عجله وسرعت
hurry
عجله کردن
stour
کشمکش عجله
speeder
عجله کننده
to make haste
عجله کردن
expediency
عجله کارمهم
hurries
عجله کردن
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
snatchy
با عجله انجام شده
one-two
<idiom>
عجله کار شیطونه
sketchily
از روی عجله ناقص
sketchiest
از روی عجله ناقص
sketchier
از روی عجله ناقص
make a beeline for something
<idiom>
با عجله به جایی رفتن
sketchy
از روی عجله ناقص
Why all this rush ?
عجله ات برای چیست ؟
I have a carton of cigarettes
من یک ... دارم.
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
rush
حمله کردن هجوم با عجله
throw together
<idiom>
عجله داشتن ومراقب نبودن
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
get a wiggle on
<idiom>
عجله کردن با شتاب رفتن
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
jotting
چیزیکه با عجله نوشته شده
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
Come on, shake a leg!
عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
to shake a leg
<idiom>
عجله کردن
[اصطلاح روزمره]
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
I agree.
قبول دارم.
i intend to stay here
خیال دارم که ...
i wish to stay here
میل دارم ...
I have a headache.
من سر درد دارم.
I'm in doubt about it.
من بهش شک دارم.
I need my e
من دوست دارم
I have a question.
من یک سئوال دارم.
it is in my recollection
یاد دارم
i maintain
عقیده دارم که ...
my a is 0 years
من 04سال دارم
I am standing by you . I am right behind you .
هوایت را دارم
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
close the door please
خواهش دارم
own a house
خانهای دارم
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
Get a move on!
یکخورده عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
There is no hurry , there is plenty of time .
عجله نکنید وقت زیاد داریم
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to decamp
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to skive off early
[British English]
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
i am famishing
از گرسنگی دارم می میرم
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
i have a hunch that
بیم یافن ان دارم که ...
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
i am reluctant to go
اکراه دارم از رفتن
iam ill bested
موقعیت بدی دارم
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
i am purposed to go
قصد دارم بروم
i have a suit to the shah
به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
I feel nauseated.
حالت تهوع دارم.
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
I have an appointment with the dentist.
با دندانساز قرار دارم
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I owe her a grudge
حق دارم که با اولج باشم
I believe in God.
من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
دارم بالا میارم.
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I have cigar
من یک سیگار برگ دارم.
I have a pain in my chest.
سینه درد دارم
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
I would like to know the truth.
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a steady monthly income.
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have to study
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I'm working on it.
دارم روش کار میکنم.
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I am going on twenty.
دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have a suit to the shah
عریضه برای شاه دارم
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
I like it.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
i own to having done it
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
It pleases me.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you
بدتر از این دارم که بشمابگویم
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
do tell me
خواهش دارم بمن بگویید
i p to arrange an intrriew
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i please to do it
خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god...
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
I am working here non-stop.
یک بند دارم اینجا کار می کنم
I intend to buy a car .
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'm sure we can come to some arrangement.
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I have a son your age.
پسری دارم بسن ( وسال) شما
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I would like to learn the truth.
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i have as many books as you
کتاب شما دارید منهم دارم
i insist that he is innocent
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm starving
[to death]
.
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
rushed
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
I have a free hand in this matter.
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com