Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English
Persian
haustellate
دارای الت مکنده مربوط به حشرات مکنده مساعد برای مکیدن
Other Matches
lygus bug
انواع حشرات کوچک مکنده
haustellum
الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
eductor
مکنده
suctorial
مکنده
haustorial
مکنده
aspirator
مکنده
exhauster
مکنده
haustellate
مکنده
air ejector
مکنده هوا
suction pipe
لوله مکنده
exhaust fan
بادبزن مکنده
suction hose
شیلنگ مکنده
suction filter
صافی مکنده
suction pump
تلمبه مکنده
interphase transformer
پیچک مکنده
vaccum cleaner
مکنده گرد و خاک
rostellum
منقار مکنده شپش
sucker
الت مکنده تولیدکردن
suction hose
لوله پلاستیکی اب مکنده
suckers
الت مکنده تولیدکردن
airbreathing missile
موشک مکنده هوا
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sucking louse
شپش یا حشره مکنده
sucker
حیوان یا عضویا الت مکنده
haustorium
الت مکنده گیاه انگلی
suckers
حیوان یا عضویا الت مکنده
variable inlet
ورودی متغیر موتور مکنده هوا
air brush
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
variable geometry engine
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
inclinable to something
مساعد برای چیزی
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
imshi
فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند
weatherly
حرکت در مسیر باد دارای باد مساعد
heteromerous
دارای ترکیبات غیر مربوط ونامتجانس
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
conductive
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
emptied
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
toggles
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggle
مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
take a suck at
مکیدن
to give suck at
مکیدن
sucked
مکیدن
suck
مکیدن
sucks
مکیدن
absorb
مکیدن
absorbs
مکیدن
rhetorical question
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
resorption
مکیدن مجدد
to suck milk
پستان مکیدن
bilge
مکیدن اب یا روغن
intake
مکیدن تنفس
sucking reflex
بازتاب مکیدن
thumb sucking
شست مکیدن
suction
عمل مکیدن
intakes
مکیدن تنفس
vampirism
خون مکیدن
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
human engineering
مطالعهای مربوط به طراحی محصولاتی که برای استفاده انسانها اسانتر و راحتتر میباشد
shadow factor
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
warrantable
دارای ارزش برای شهادت
proboscises
الت مکیدن حشره
slurps
صدای مکیدن دراوردن
slurping
صدای مکیدن دراوردن
slurped
صدای مکیدن دراوردن
slurp
صدای مکیدن دراوردن
suck dry
مکیدن و خشک انداختن
proboscis
الت مکیدن حشره
T carrier
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
furthersome
مساعد
towardly
مساعد
friendliest
مساعد
adjutants
مساعد
fortunate
مساعد
adjutant
مساعد
inclinable
مساعد
propitious
مساعد
auspicious
مساعد
favourable
مساعد
favouring or vor
مساعد
favorable
مساعد
friendlier
مساعد
friendlies
مساعد
friendly
مساعد
large hearted
مساعد
reabsorb
دوباره مکیدن و جذب کردن
to suck on
مکیدن
[مثال آب نبات چوبی ]
file level model
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
tailwinds
باد مساعد
auspiciously
بطور مساعد
favourable
جواب مساعد
conducive
سودمند مساعد
favourableness
مساعد بودن
tailwind
باد مساعد
fairly
بطور مساعد
auspiciousness
مساعد بودن
good fortune
بخت مساعد
prosperouly
بطور مساعد
insecta
حشرات
to bleed somebody
خون کسی را مکیدن
[اصطلاح مجازی]
receptors
ستاره مساعد گیرنده
receptor
ستاره مساعد گیرنده
view favourably
با نظر مساعد نگریستن
favourably
بطور مساعد یا مطلوب
entomotomy
تشریح حشرات
moth
حشرات موذی
moths
حشرات موذی
insectifuge
دفع حشرات
insect vectors
حشرات بیماری زا
exterminators
دافع حشرات
exterminator
دافع حشرات
disinfestation
دفع حشرات
stinger
نیش حشرات
dipteron
حشرات دوبال
transylvania
فرش ترانسیلوانیا
[ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
Ushak medallion
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
vambrace
ساعد پوش زره مساعد
have one's ass in a sling
<idiom>
دریک وضع نا مساعد بودن
insectile
در معرض هجوم حشرات
chrysalises
شفیره حشرات جوانه
verminous
پر از حشرات یا جانوران موذی
flyblown
الوده بتخم حشرات
homopteran
حشرات نیم بال
holometabolism
دگردیسی کامل حشرات
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
neuroptera
حشرات عصبی الجناح
nabid
خانواده کک و ساس و حشرات
flyblow
نوزاد حشرات ومگس
elytrum
قاب یا بال حشرات
chrysalis
شفیره حشرات جوانه
gressorial
وابسته به حشرات دونده
nabidae
خانواده کک و ساس و حشرات
elytron
قاب یا بال حشرات
disinfestant
ماده کشنده حشرات
able
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
willowware
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
abler
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
talk up
بانظر مساعد مورد بحث قراردادن
propitiously
بطور مساعد یا موافق خجسته وار
To view something approvingly ( favourably ) .
چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
vermin
جانور افت حشرات موذی
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
waste gate
مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
niladic
مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
dactylus
بند یا مفصل بزرگ پای حشرات
leafhopper
انواع حشرات ازراسته نیم بالان
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
verminate
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
acetabulum
محل اتصال پای حشرات ببدن لولهء
paedogenesis
تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
forewing
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
jukebox
جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
jukeboxes
جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
res ipsa loquitur
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
compatibility
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
rah rah
دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
deep stall
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
to incline on's ear
با نظر مساعد گوش دادن گوش فرا گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com