English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
polyestrous دارای بیش از یک وهله جفت گیری درسال
Other Matches
polyoestrous دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
monestrous دارای یک مرحله فحلیت درسال
in the a. year of درسال خجسته
In the year 2000… درسال 2000...
During (in)the current year. درسال جاری
in the a. year of درسال فرخنده فال
he was born in the year درسال 00000زائیده یامتولدشد
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
knight hospitaller کسیک که درسلکهای راهبهای نظامی که درسال .....گردیده درامده باشد
the great exhibition نخستین نمایش بزرگ کالاکه درسال 1851 درلندن داده شد
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
at one cast در یک وهله
at one blow در یک وهله
reprise وهله
instance وهله
occasion وهله
onset وهله
occasioned وهله
on one occasion در یک وهله
occasioning وهله
occasions وهله
instances وهله
french revolution انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
at first blush در وهله نخست
on several occasions در چندین وهله
heats اشتیاق وهله
heat اشتیاق وهله
at the first onset در نخستین وهله
at the first blush در نخستین وهله
one track فقط در یک وهله
stage پایه وهله
in the last resort دراخرین وهله
stages پایه وهله
places وهله مرتبه
at first push در نخستین وهله
at first hand در وهله نخست
place وهله مرتبه
placing وهله مرتبه
at one scoop بیک وهله
from the very f. ازهمان وهله نخست
at the earliest p moment در نخستین وهله امکان
on the first occasion در نخستین وهله یا فرصت
lift یک وهله بلندکردن بار
lifting یک وهله بلندکردن بار
lifts یک وهله بلندکردن بار
lifted یک وهله بلندکردن بار
litter نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
litters نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
pressrun یک دوره یا یک وهله کارماشین چاپ
littering نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
littered نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
diphthongize تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
gyle مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
farrowing همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
polytonal وابسته به استفاده ازچند کلید یا چند لحن موسیقی در یک وهله
farrowed همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrows همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
at first a در نخستین دید در وهله نخستین
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
recaptured پس گیری
catch بل گیری
recaptures پس گیری
resumption از سر گیری
retractaion پس گیری
recature پس گیری
scorification کف گیری
skims کف گیری
dewatering اب گیری
recapturing پس گیری
bias سو گیری
biases سو گیری
luting گل گیری
skimmed کف گیری
skim کف گیری
exorcism جن گیری
exorcisms جن گیری
lutation گل گیری
recapture پس گیری
monogyny یک زن گیری
scorification تفاله گیری
cupping خون گیری
scotomization نادیده گیری
damage control اسیب گیری
timming زمان گیری
sedimentation لای گیری
decarburization کربن گیری
refuels سوخت گیری
decalcification کلسیم گیری
criticalness خرده گیری
crabber خرچنگ گیری
nagging خرده گیری
refuelling سوخت گیری
toothing plane رنده خط گیری
coppering مس گیری لوله
corf سبدماهی گیری
coring نمونه گیری
coring مغزه گیری
to hug oneŠs chains بغل گیری
complementation متمم گیری
threctia کناره گیری
commensurateness اندازه گیری
formation شکل گیری
demission کناره گیری
spile سوراخ گیری
sound absorbing صدا گیری
dephosphorization فسفر گیری
extrapolation قیاس گیری
silting up لای گیری
deoxidation اکسیژن گیری
dial up شماره گیری
recruitment توان گیری
decoppering مس گیری کردن
decoction عصاره گیری
decision making تصمیم گیری
subsumption نتیجه گیری
ensue پی گیری کردن
ensued پی گیری کردن
separatism کناره گیری
ensues پی گیری کردن
declipping لکه گیری
standardization معیار گیری
recruitment سرباز گیری
halieutics ماهی گیری
differentiation مشتق گیری
inquiry خبر گیری
inquiries خبر گیری
luting درز گیری
bias سمت گیری
biases سمت گیری
lodgment or lodge منزل گیری
lodgment موضع گیری
levied باج گیری
levied سرباز گیری
measurment اندازه گیری
measuring bridge پل اندازه گیری
levying سرباز گیری
levying باج گیری
levy سرباز گیری
levy باج گیری
measurer اندازه گیری
levies سرباز گیری
levies باج گیری
lodgement موضع گیری
stripping رنگ گیری
extracting عصاره گیری
extracted عصاره گیری
insuperability دشوار گیری
extract عصاره گیری
timing زمان گیری
implantation لانه گیری
impressmeat باز گیری
inarm در اغوش گیری
inarm در بغل گیری
extracts عصاره گیری
introsusception در خود گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com