English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
highbred دارای تربیت یانجابت خانوادگی
Other Matches
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
heraldry نجباوعلائم نجابت خانوادگی نشان نجابت خانوادگی
well-bred با تربیت تربیت شده
familial خانوادگی
domestic خانوادگی
family farm مزرعه خانوادگی
family industry صنعت خانوادگی
clannishness هواداری خانوادگی
removed فاصله خانوادگی
family names اسم خانوادگی
patronymic نام خانوادگی
homophyly شباهت خانوادگی
family background پیشینه خانوادگی
family asset دارائی خانوادگی
family name نام خانوادگی
family name اسم خانوادگی
surname نام خانوادگی
domestic problem مساله خانوادگی
surnames نام خانوادگی
family names نام خانوادگی
washerwoman زن رختشوی خانوادگی
family allowances مقرری خانوادگی
emblazonry نشان خانوادگی
household system نظام خانوادگی
nobility اصالت خانوادگی
blazon نشان خانوادگی
family neurosis روان رنجوری خانوادگی
majordomo متصدی امور خانوادگی
domestically بطور خانوادگی و اهلی
vendettas دشمنی خونی خانوادگی
vendetta دشمنی خونی خانوادگی
coat armour زره ونشانهای خانوادگی
heraldry ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
maiden names نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
emblazon بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن
scutcheon سپر سپرحاوی نشان خانوادگی
blazonry علامت یانشان نجابت خانوادگی
maiden name نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
hestia الهه اجاق خانوادگی وشهرها
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
He cant be tied down to family life. پای بند زندگی خانوادگی نیست
blood feud کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
king of arms متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
nurture تربیت
manner تربیت
nurtured تربیت
unpolished بی تربیت
education تربیت
cultivation تربیت
randy بی تربیت
nurtures تربیت
grossing بی تربیت
grossest بی تربیت
grosses بی تربیت
grossed بی تربیت
gross بی تربیت
upbringing تربیت
grosser بی تربیت
mannerless بی تربیت
ill-bred بی تربیت
well bred با تربیت
pedagogy تربیت
barbarous بی تربیت
ill mannered بی تربیت
genteelness تربیت
uncivilly بی تربیت
gentrice تربیت
uncivil بی تربیت
gentlest با تربیت
gentry تربیت
bearish بی تربیت
half bred بی تربیت
good breeding تربیت
caddish بی تربیت
unmannerly بی تربیت
gentle با تربیت
lowbred بی تربیت
nurturing تربیت
mannerliness تربیت
blowzed بی تربیت
gentler با تربیت
churl بی تربیت
impolite بی تربیت
low bred بی تربیت
chuff بی تربیت
true bred با تربیت
ill bred بی تربیت
educate تربیت کردن
give lessons تربیت کردن
teach تربیت کردن
reeducation تربیت مجدد
rudesby ادم بی تربیت
instruct تربیت کردن
to bring up تربیت کردن
train [teach] تربیت کردن
undisiplined تربیت نشده
reared تربیت کردن
rearing تربیت کردن
education تعلیم و تربیت
educative تربیت امیز
cultured تربیت شده
genteel تربیت شده
made تربیت شده
schooling تربیت اسب
physical education تربیت بدنی
rears تربیت کردن
educates تربیت کردن
carl ادم بی تربیت
genteely از روی تربیت
teacher training تربیت معلم
an a woman زن تربیت شده
boor ادم بی تربیت
abetting تربیت کردن
abetted تربیت کردن
educating تربیت کردن
educate تربیت کردن
accomplished تربیت شده
hoyden روستایی بی تربیت
cads ادم بی تربیت
cad ادم بی تربیت
abet تربیت کردن
abets تربیت کردن
boors ادم بی تربیت
fish culture تربیت ماهی
train تربیت کردن
school تربیت اسب
trained تربیت کردن
steerage اداره تربیت
trainable تربیت پذیر
rear تربیت کردن
schools تربیت اسب
trains تربیت کردن
ineducable غیر قابل تربیت
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
school تادیب یا تربیت کردن
housebroken حیوان تربیت شده
zootechnical وابسته به فن تربیت حیوانات
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
schools تادیب یا تربیت کردن
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
educationally از راه تعلیم و تربیت
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
aviculture تربیت مرغ مرغداری
underbred نااصل زاده بی تربیت
manege محل تربیت اسب
disciplinary تادیبی وابسته به تربیت
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
carle شخص پست ادم بی تربیت
civility نجابت ورفتار خوب تربیت
ill bred غیر متمدن بد تربیت شده
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
thorough paced بهمه جور قدم تربیت شده
zootechny روش تربیت و رام کردن جانوران
manege مانژ میدان تربیت اسب یاسوارکاری
wcce کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
trainable mentally retarded عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
zootechnics روش تربیت ورام کردن جانوران
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
falconry تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
espalier چوب بندی برای تربیت نهال میوه
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
espalir چوب بندی جهت تربیت نهال میوه
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
dressage حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
halterbreak کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
initialling نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initials نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialled نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialed نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initialing نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initial نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
probation کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com