English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
oversexed دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
Other Matches
sexier دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexy دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexiest دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
eroticism تمایلات جنسی
sexuality تمایلات جنسی
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
sexed دارای خاصیت جنسی
undersexed دارای ناتوانی جنسی
gamic دارای خاصیت جنسی
frigid دارای اندکی تمایل جنسی
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
homosporous دارای یکنوع هاگ غیر جنسی
autosexing دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
homosexual دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexuals دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
haploid دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
haplont موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
surfy دارای خیزاب زیاد
of great importance دارای نفوذ زیاد
long dated دارای مهلت زیاد
long distance دارای مسافت زیاد
long-distance دارای مسافت زیاد
newsy دارای اخبار زیاد
overcharged with electricity دارای برق زیاد
gleby دارای کلوخه زیاد
elmy دارای نارون زیاد
precieux دارای فرافت زیاد
precieuse دارای فرافت زیاد
iffy دارای احتمالات زیاد
imaginative دارای قوه تصور زیاد
loaded پولدار دارای پول زیاد
superincumbent دارای فشار زیاد فشاری
siliciferous دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
iffy دارای لیت و لعل زیاد
overmasted دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
overparted دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
polysomic دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
bisexual دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexuals دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
erogenous ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
to suppress one's propensities تمایلات
wants تمایلات
leaning تمایلات
leanings تمایلات
club propeller ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
dumptor کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
voluptuous شهوتران
red-hot <adj.> شهوتران
salacious شهوتران
tasty <adj.> شهوتران
voluptuary شهوتران
juicy <adj.> شهوتران
licentious شهوتران
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
lecher شهوتران شهوترانی کردن
lechers شهوتران شهوترانی کردن
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex احساسات جنسی روابط جنسی
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
hereditarian کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
homogeneity هم جنسی
hermaphrodite دو جنسی
hermaphrodites دو جنسی
bisexuals دو جنسی
generic جنسی
kind جنسی
bisexual دو جنسی
ambisexual دو جنسی
gamic جنسی
diclinous یک جنسی
unisexual یک جنسی
sexes جنسی
sex جنسی
unisex دو جنسی
kindest جنسی
kinds جنسی
sexual جنسی
road sense جنسی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
climax اوج جنسی
gametangium سلول جنسی
impotence ضعف جنسی
anaphrodisia بی میلی جنسی
autoerotism خودانگیزی جنسی
sexual orientation گرایش جنسی
venery مقاربت جنسی
Y chromosomes کروموزوم جنسی
Y chromosome کروموزوم جنسی
climaxes اوج جنسی
bisexuality دو گانگی جنسی
benefit in kind نفع جنسی
commodity money پول جنسی
heteroerotism دگرخواهی جنسی
heterosome کروموزوم جنسی
autosomal غیر جنسی
heterophilia دیگرخواهی جنسی
multure مزد جنسی
active algolagnia ازارگری جنسی
erotomania جنون جنسی
Sexual assault تجاوز جنسی
pansexualism جنسی نگری
peepling tom تماشاگر جنسی
paraphilia نابهنجاری جنسی
parasexuality نابهنجاری جنسی
sexual anomaly نابهنجاری جنسی
impotence ناتوانی جنسی
payment in kind پرداخت جنسی
Peeping Tom تماشاگر جنسی
autoeroticism خودانگیزی جنسی
unisexuality حالت یک جنسی
puberty بلوغ جنسی
excitements برانگیختگی جنسی
excitement برانگیختگی جنسی
inkind کمک جنسی
impotency ضعف جنسی
coitus مقاربت جنسی
idols of the tribe اوهام جنسی
Peeping Toms تماشاگر جنسی
eroticism تحریکات جنسی
renifleur بو پرست جنسی
sexual aberration انحراف جنسی
sexual deviation انحراف جنسی
sexiness جاذبه جنسی
germ cell یاخته جنسی
sexual arousal برانگیختگی جنسی
sexual delusion هذیان جنسی
sexual development رشد جنسی
sexual disorder اختلال جنسی
sexual maturity بلوغ جنسی
sexual offences جرائم جنسی
potency توان جنسی
sex perversion انحراف جنسی
zygosis امیختگی جنسی
voyeurism تماشاگری جنسی
scopophilia تماشاگری جنسی
sex appeal جاذبه جنسی
sex chromosomes کروموزومهای جنسی
sex differences تفاوتهای جنسی
haploid cell یاخته جنسی
sex differentiation تمایز جنسی
sex glands غدههای جنسی
sex offenses جرایم جنسی
taxes in kind مالیات جنسی
sexual receptivity پذیرندگی جنسی
sexual relations مقاربت جنسی
deviations انحراف جنسی
deviation انحراف جنسی
sexual perversion انحراف جنسی
gonad غده جنسی
gender identity هویت جنسی
rapist متجاوز جنسی
rapists متجاوز جنسی
sex education اموزش جنسی
petting نوازش جنسی
sexuality عطش جنسی
sexual intercourse مقاربت جنسی
sexual relations روابط جنسی
gynandrous نر و ماده دو جنسی
sexual symbolism نمادگری جنسی
gynandromorphy ریخت دو جنسی
sexism تبعیض جنسی
gonocyte سلول جنسی
asexual غیر جنسی
sexual intercourse امیزش جنسی
sex discrimination تبعیض جنسی
tax in kind مالیات جنسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com