English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
human دارای خوی انسانی
humans دارای خوی انسانی
Search result with all words
hu man دارای خوی انسانی انسان
Other Matches
human factor فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
hu man انسانی
human انسانی
humane انسانی
humans انسانی
neoanthropic نو انسانی
humane <adj.> انسانی
humanitarian <adj.> انسانی
dehumanizes نا انسانی کردن
inhumane غیر انسانی
humanly بطور انسانی
dehumanizing نا انسانی کردن
human skill مهارت انسانی
liberal arts علوم انسانی
human resources منابع انسانی
horde رمه انسانی
labour نیروی انسانی
labors نیروی انسانی
labored نیروی انسانی
non human غیر انسانی
human capital سرمایه انسانی
non-human غیر انسانی
cut-throat غیر انسانی
superhuman مافوق انسانی
human factor عامل انسانی
human factor عوامل انسانی
unknowable ماوراتجربیات انسانی
hordes رمه انسانی
dehumanized نا انسانی کردن
labor نیروی انسانی
dehumanize نا انسانی کردن
humanised انسانی کردن
humanises انسانی کردن
preterhuman فوق انسانی
humanising انسانی کردن
dehumanising نا انسانی کردن
hu man nature طبیعت انسانی
humanizing انسانی کردن
humanized انسانی کردن
dehumanises نا انسانی کردن
dehumanised نا انسانی کردن
humanizes انسانی کردن
humanize انسانی کردن
manpower نیروی انسانی
litterae humaniores علوم انسانی
man power نیروی انسانی
humanization انسانی کردن
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
scientific manpower نیروی انسانی متخصص
human ecology بوم شناسی انسانی
dehumanises فاقدصفات انسانی شدن
humanism علوم انسانی انسانگرایی
dehumanised فاقداحساسات انسانی کردن
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
dehumanised فاقدصفات انسانی شدن
man made مصنوع انسان انسانی
man-made مصنوع انسان انسانی
high level manpower نیروی انسانی بالا
human biometric زیست سنجی انسانی
dehumanises فاقداحساسات انسانی کردن
man machine systems نظامهای انسانی- ماشینی
dehumanizes فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizes فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizing فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizing فاقدصفات انسانی شدن
dehumanize فاقدصفات انسانی شدن
dehumanized فاقدصفات انسانی شدن
humance انسانی شایسته بشریت
dehumanized فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanize فاقداحساسات انسانی کردن
manpower cieling سطح نیروی انسانی
dehumanising فاقدصفات انسانی شدن
dehumanising فاقداحساسات انسانی کردن
human factors engineering مهندسی عوامل انسانی
manpower control کنترل نیروی انسانی
sportmanship رفتار و اخلاق انسانی
manpower development پرورش نیروی انسانی
unknowing ندانسته ماورا تجربیات انسانی
manpower loading chart نمودار تخصیص نیروی انسانی
eros بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
heterologous سرم غیر انسانی دگرسان
lag rate نسبت کسری نیروی انسانی
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
man power leveling یکنواخت کردن نیروی انسانی
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
unknowingly ندانسته ماورا تجربیات انسانی
dehumanises از خصائص انسانی محروم شدن
B.A.s مخفف لیسانس علوم انسانی
B.A مخفف لیسانس علوم انسانی
AA فوق دیپلم در علوم انسانی
dehumanizes از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizing از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanized از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanised از خصائص انسانی محروم شدن
yahoo جانوری که درقالب انسانی باشد
dehumanising از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanization از دست دادن صفات انسانی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
Ekistics [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
PhDs درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
PhD درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
anthropological وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
anthropomorphize جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
preterhuman بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
aeolist انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
overhead منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
idealism روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
short handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
humanizing انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
short-handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
humanized انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
unesco (= united nations educational ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
iodic دارای ید
glochidiate دارای مو
footy دارای پا
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
fraught with دارای
trilinear دارای سه خط
three-legged دارای سه پا
three legged دارای سه پا
adamantean دارای تلئلو
woolly headed دارای سر پشمالو
acetylize دارای ریشهء
acetylate دارای ریشهء
accentual دارای تاکید
prurient دارای فکرشهوانی
privileged دارای امتیاز
windiness دارای باد
aluminous دارای زاج
amphibolic دارای دو معنی
whizzer دارای صدای غژ
weak sighted دارای چشم کم سو
weak eyed دارای چشم کم سو
warty دارای زگیل
antithetic دارای ضد ونقیض
antithetical دارای ضد ونقیض
hectic دارای تب لازم
behinds دارای پس افت
parenthetical دارای کمانک
infatuated دارای داوری بد
family men دارای نانخور
bodily دارای بدن
divan دارای دوفرفیت
divans دارای دوفرفیت
bifocal دارای دو کانون
family man دارای نانخور
curvy دارای انحنا
allergic دارای حساسیت به
zygomorphic دارای تقارن
zonate دارای مدار
bifocals دارای دو کانون
isometric دارای یک میزان
isometrics دارای یک میزان
ambivalence دارای دو جنبه
behind دارای پس افت
arbitrative دارای اختیارحکمیت
wapper jawed دارای ارواره کج
artiodactyl دارای سم شکافته
bizonal دارای دومنطقه
bodied دارای بدن
buckish دارای خوی بز
vagility دارای تحرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com